ارتباط تئاتر، داس و آتشسوزی
یک هنرمند یاسوجی که از آتشسوزی جنگلهای این منطقه غمگین است، معتقد است که گفتگو میتواند امکانات و راههای تازه را به ما نشان بدهد. آن وقت خشممان را بر روی طبیعت با آتش زدن کوه نشان نمیدهیم و با داس به جان داشتههایمان نمیافتیم.

یک هنرمند یاسوجی که از آتشسوزی جنگلهای این منطقه غمگین است، معتقد است که گفتگو میتواند امکانات و راههای تازه را به ما نشان بدهد.
آن وقت خشممان را بر روی طبیعت با آتش زدن کوه نشان نمیدهیم و با داس به جان داشتههایمان نمیافتیم.
بسیاری از کسانی که تئاتر ایران را ـ و نه فقط تئاتر تهران ـ را پیگیری میکنند، رضا گشتاسب را میشناسند؛ نمایشنامهنویسی که سالهاست در یاسوج دست به قلم دارد و نمایشنامههایی را به نگارش در آورده که از نظر اهل فن، آثاری قابل تامل است و جوایز گوناگونی را هم برایش به ارمغان آورده است.
این نویسنده که مانند هر انسان اهل ذوق دیگری از آتشسوزی جنگلهای منطقه زندگیاش، اندوهگین است، با نگارش یادداشتی توضیح میدهد که تئاتر چگونه میتواند بستری برای برقراری گفتگو ایجاد کند تا آدمها بیاموزند خشمشان را با سخن گفتن تخلیه کنند و با داس و آتش به جان سرمایههای انسانی و طبیعی سرزمین مادریشان نیفتند.
این یادداشت را عینا با همان ادبیات در ایسنا میخوانید:
«تئاتر باید بتواند مسیر درست مناسبات خودش با رفتار و مناسبات اجتماعی را پیدا کند. یکی از این ابزار که در کنار طرح مساله و بیانگری آن مهم است امکانِ گفتگو است.
تئاتر رعایت قواعد دمکراسی را مسالهی مهم خودش میداند.
هم از باب عقیده و ایدئولوژی و هم از لحاظ تکنیکی.
نیاز دارد که دو سوی کشمکش و دعوا از قدرتی یکسان برخوردار باشند تا اثر واجد کشش و تعلیق باشد و مخاطب را به عنوان همراهی نگران در کنار خود داشته باشد.
برای این امر به دو سوی تخاصم قدرتی یکسان میدهد و تولیدکننده از جناح نزدیک به عقیده خود دستکم جانبداریِ عریان و تصریحی نمیکند.
اگر تئاتر بتواند لزومگفتگو محوری را به تماشاکن خودش آموزش بدهد، بسیاری از مشکلات پیشروی جامعه از پیچیدهتر شدن بیمورد نجات پیدا میکنند.
پرخاشگری جای خودش را به اندیشیدن میدهد.
در گفتگو میآموزیم که نباید یک سویه به قضاوت نشست.
این جا چون مساله مشکلات اخلاقی و جرمهای موجود در جامعه هست، باید بگویم بسیاری از جنایات ناشی از همین قضاوتهاست. ما در مقام کنشگر چون خشم از کنش قبلی در وجود ما دارد شعله میکشد، تنها یک دلیل برای کنشگر مقابل متصور هستیم و خشم، اجازهی بررسی مسیرهای دیگر را به ما نمیدهد. بنابراین دست به کنشی میزنیم که کسی دیگر برای ما انتخابش کرده.
انتخاب خود ما نیست.
گفتگو میتواند امکانات و راههای تازه را به ما نشان بدهد.
آن وقت خشممان را بر روی طبیعت با آتش زدن کوه نشان نمیدهیم.
با داس به جان داشتههایمان نمیافتیم.»
از رضا گشتاسب نمایشنامههای «چند روایت نامعتبر»، «ندیدنی»، سهگانه «سوءظن و سوسک»، «سه روایت از مردن در یکروز مهآلود»، «خواب برهنۀ برف» ،«خرگوش سفید»، «مهآلود مثل یک شب»، «مثل روز»، «چاقوی دم کردۀ شب» ، «یک هفته راه رفتن در بهشت» و ...
را دیدهایم.
انتهای پیام