کسی مثل صعود به «اورست» تر و خشکمان نکرد!/ 16 روز سختی به ایستادن روی قله میارزید+عکس
سرپرست نخستین پیمایش 16 روزه زمستانه قله دماوند به آزادکوه نحوه این پیمایش را تشریح کرد.

کسی مثل صعود به «اورست» تر و خشکمان نکرد!/ 16 روز سختی به ایستادن روی قله میارزید+عکس
جلال بابایی- به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، صعودها و پیمایشهای زیادی در کوههای ایران وجود دارد که تاکنون کسی آنها را امتحان نکرده است و شاید تعداد اورست رفتههای ایران بیشتر از صعود زمستانه یا پیمایش زمستانه خاص در کشورمان باشد.
هفته گذشته بود که خبر نخستین پیمایش موفقیت آمیز دماوند به آزادکوه منتشر شد؛ جایی که 4 کوهنورد کشورمان توانستند این پیماش را برای اولین بار رقم بزنند، پیمایشی که 16 رو به طول انجامید و از صعود به قله دماوند آغاز و در آزاد کوه به پایان رسید.
نیما اسکندری یکی از 4 کوهنورد و سرپرست تیم پیمایش بود.
تیمی که مستقلا کار خود را انجام داد و به اسم هیچ ارگان و باشگاهی هم نبود.
اسکندری در گفتوگویی مفصل نحوه این پیمایش را تشریح کرد که در زیر میخوانید:
*چطور شد که به فکر این پیمایش افتادید؟
واقعیت این است ما یک بررسیهایی روی مسیرهای مختلف البرز داشتیم گه ببینیم چه قسمتهایی در زمستان صعود شده چه قسمتهایی باقی مانده است و در نهایت به اینجا رسیدیم.
*چه مدت روی این پیمایش کار کردید؟
بررسی میدانی روی منطقه داشتیم، اما تاکنون صعود نکرده بودیم و پیمایشی که انجام دادیم برای خود ما هم تازگی داشت.
از روی گوگل ارث مسیرها را مشخص و یک فایل برداشتیم.
*کدامیک از قلههایی که در مسیر پیمایش بود را زمستانه صعود کرده بودید؟
قلههایی مانند تخته خرس و دوخواهران و پالون گردن را تابستانی رفته بودیم، اما به غیر از دماوند و آزاد کوه هیچ کدام از قلهها را در زمستان نداشتیم، چون مسیر دسترسی در زمستان ندارد.
*تاکنون کسی این برنامه را اجرا کرده بود؟
نمیدانم کسی این ایده را داشته یا خیر، اما این اولین پیمایش زمستانه دماوند به آزاد کوه بود که انجام شد.
*چه مدت برای صعود تمرین داشتید؟
حدود سه ماه.
تمرینات خود را از پاییز شروع کردیم.
در این مدت به آمادگی رسیدیم.
من به همراه یکی از دوستان تهرانی در خط راس های البرز مرکزی تمرین کردیم و دوستان همدانی نیز در شهر خودشان.
* با توجه به اینکه صعودی صورت نگرفته بود، فکر نمیکردید که ریسک بزرگی باشد؟
ترجیح خود من این است که میخواهم از اتفاقات پیش رو بی خبر باشم.
اینکه خودم را به چالش بکشم جذابیت بیشتری دارد تا اینکه بخواهم بدانم قله از چه طریقی صعود میشود.
شما با آمادگی ذهنی و جسمی میتوانید از پس چالشها بربیایید.
ما 5 روز از 16 روز برنامه را به دلیل شرایط بد آب و هوایی در داخل چادر ماندیم.
در هر صورت اگر شما بتوانید شرایط را مدیریت کنید، همه چیز شدنی است.
به هرحال هوای زمستانی شرایط خاص خودش را دارد و در دو سه هفته برنامه قطعا شما به چند روز هوای بد میخورید.
*فکر میکردید چند روزه برنامه را به پایان برسانید؟
پیش بینی خود من 12 روز پیمایش هوای خوب بود که ما در 11 روز کار را تمام کردیم.
5 روز هم هوای نامساعد بود که ما را زمین گیر کرد.
البته پیش بینی این را هم کرده بودیم و تجهیزات لازم به همراه داشتیم.
*مواد غذایی برای چند روز همراهتان بود؟
به اندازه 18، 19 روز تغذیه و مایعات داشتیم و اصلا به مشکل نخوردیم.
زمانی که برنامه تمام شد و برگشتیم به اندازه سه روز هم اضافه آوردیم.
* تیمتان چطور دور هم جمع شد؟
از قبل با هم برنامهای داشتید؟
خودم همدانی و ساکن تهران هستم و اینکه گفته میشود تیم همدانیها را اصلا قبول ندارم و اعتقادی به مرزبندی جغرافیایی ندارم.
این برنامه کاملا دوستانه و مستقل بود.
با بچهها آشنایی داشتیم.
با مهدی الف استوار سالهاست برنامه زمستانی اجرا میکنیم و یکدیگر را میشناسیم.
وقتی برنامه اعلام شد دوستان استقبال کردند و یک مقدار هم جابجایی در نفرات صورت گرفت.
وقتی آقای حسینی که یکی از کوهنوردان آماده است، اعلام آمادگی کرد، خیلی خوشحال شدیم.
* ظرفیت تیم مشخص بود یا فرقی نمیکرد هر چند نفر باشد؟
خیر، برنامه ریری ما روی 4 نفر بود.
البته با 3 نفر هم میشد اجرا کرد، اما ایده آل همان 4 نفر بود.
*سرپرست برنامه چه کسی بود؟
کار مشارکتی بود، اما در مجموع سرپرست بنده بودم.
* در این مدت 5 روز که در چادر ماندید، چه کارهایی انجام میدادید؟
سعی کردیم از فرصت به وجود آمده استفاده کنیم.
ریکاوری میکردیم و مصرف مایعات خودمان را برای جلوگیری از سرما زدگی بالاتر بردیم.
لباسهاهایمان را خشک کرده و کفشها را تمیز میکردیم.
کیسه خوابهایمان که رطوبت گرفته بود، رطوبت را میگرفتیم و برفهای اطراف چادر را خالی میکردیم.
عملا به خودمان میرسیدیم تا زمانی که هوا خوب بود و قصد ادامه مسیر را داشتیم، احساس خستگی نکنیم.
* در دماوند هم مستقرشدید؟
یک روز در بارگاه سوم ماندیم و فردایش قله را صعود کردیم و از جبهه غربی فرود آمدیم و در پناهگاه سیمرغ مستقر شدیم.
* از لحظات تلخ و شیرین این برنامه بگویید؟
قطعا شیرینترین لحظه قرار گرفتن روی آزاد کوه بود که حس فوق العادهای داشت، چون نتیجه کار را دیدیم.
بچه ها خیلی در این مسیر تلاش کردند و بالاترین حس ما همان لحظه بود.
به هرحال برنامه زمستانی همیشه سختیهای زیادی دارد، اما قسمت قله قبله و کهنو واقعا سخت بود و وقت و انرژی زیادی گرفت.
بار زیادی داشتیم و برف کوبی سنگینی را هم انجام دادیم.
ساده ترین کار را شاید بگویند آب خوردن باشد، اما ما در داخل چادر هم برای درست کردن آب خوردن مشکل زیادی داشتیم و باید برف آب میکردیم.
لحظه لحظه برنامه زمستانی چالش است و سادگی ندارد، اما به ایستادن روی قله آزاد کوه در انهای مسیر میارزید.
*وزن کولهها چقدر بود؟
چیزی حدود 25 تا 30 کیلو
* چطور با خانواده و تیم پشتیبانی در تماس بودید؟
تلفن همراهمان به غیر از دو سه روز کاملا جوابگو بود و مشکلی نداشتیم.
اخبار را منتقل میکردیم و از شرایط آب و هوایی اطلاع داشتیم.
*اسپانسر هم داشتید؟
دو تا از فروشگاهها به لحاظ یک سری از تجهیزات ما را حمایت کردند و باقی وسایل توسط خود بچه ها خودشان تهیه کردند.
*دمای هوا تا چه اندازه بود؟
در سردترین لحظات به منفی 40 درجه میرسید و در گرمترین ساعات روز هم 23، 24 درجه.
* مسیری که پیمودید چند کیلومتر بود؟
نقطه شروع تا پایان حدود 127 کیلومتر
* با موفقیت آمیز بودن این برنامه، آیا برنامهای برای صعود قلل بلند هیمالیا یا مناطق دیگر دارید یا خیر؟
با توجه وضعیت اقتصادی الان، خیلی هزینه زیادی را میطلبد و دوست دارم به این موضوع پرداخته شود.
*چه موضوعی؟
صعودهای بلند ما در حال حاضر به یک سری صعودهای توریستی تبدیل شده است.
خیلی از قله های 7 و 8 هزار متری که دوستان میروند، قلههای طناب کشی شده با کمپهای حاضر و آماده است.
بار به وسیله شرپا حمل میشود و صرفا اسمی از صعود دارد.
چالشی وجود ندارد و همه چیز آماده است.
به نظر من با صرف هزینه های خیلی خیلی کمتر در کوهنوردی داخلی برنامه های خیلی با کیفیتتری را اجرا کرد.
این کار هم میتواند باعث پیشرفت خودمان شود و هم انگیزه ای برای دیگران.
صعودهای پامیر و هیمالیا بیشتر توریستی بوده و هیچ دستاوردی ندارد.
* یعنی صعود به اورست هیچ چالشی ندارد؟
شما آنجا هیچ چالش و ریسکی پیش رو ندارید و فقط توانایی بدنی میخواهد که از شیب بالا بروید.
اگر هم سقوط کنید به خاطر طناب کشی همانجا میمانید.
زمانی هم که به کمپ ها برسید غذایتان آماده است و مثل پرستار بچه شما را تر و خشک میکنند.
در صعود به اورست شما را بالا میبرند و پایین میآورند، اما در کوهنوردی داخلی از این خبرها نیست.
همچنان خیلی از قلهها در علم کوه و البرز مرکزی جای کار دارد.
در کوهنوردی داخلی خودتان هستید و خودتان.
از تعمیر لوازمتان تا برف کوبی، آشپزی و مسیریابی با خودتان است و این باعث پیشرفت میشود.
اما اینکه کسی برود و یک لقمه آماده را جلویش بگذارند و بخورد خیلی کار خاصی نیست.
زمانی صعودهای برون مرزی مفید است که مسیر جدیدی گشوده شود یا زمان صعود را کاهش دهیم.
یا مسیرهای کم تردد را برویم که چالش داشته باشد.
متاسفانه الان خیلی از رویکرد کوهنوردان اینطور است و صرفا به دنبال برچسب هیمالیانوردی هستیم.
از سوی دیگر خیلی از گواهیهایی که میدهند، جعلی است.
الان شرایط طوری است که پیرمرد 80 ساله و حتی نابینا از دو چشم هم به اورست صعود میکند.
همین قله دماوند کلی مسیر ناشناخته دارد، اما دوستان آرارات را در خارج ترجیح میدهند.
* اگر به مشکل میخوردید، امدادرسانی چگونه میشد؟
هیچ راه زمینی نداشت و فقط باید امداد هوای میشد.
برف زیادی هم امسال در خط راس البرز مرکزی باریده بود و اصلا امکان نداشت که شما بتوانید زمینی امداد شوید و واقعا چالش برانگیز بود، اما واقعا تجربه شیرین و هدف بزرگی بود که به آن رسیدیم.
چند قله هم برای نخستین بار در زمستان صعود شد.
* در روزهای خوب معمولا چند کیلومتر پیاده روی داشتید؟
هم هوا و هم حجم برف ملاک بود، اما معمولا بین 12، 13 کیلومتر بود.
هوای خوب برای ما روزی بود که بارش نداشتیم، اما ایده آل نبود.
ما از شرق به غرب میرفتیم و باد مخالف ما بود.
* 5 روزی که زمینگیر شدید در چه مناطق بود؟
بعد از دماوند و در منطقه پالون گردن در چادر ماندیم.
* شد مسیری را هم اشتباه بروید؟
مسیریابی از طریق جی پی اس و نقشه هایی که تهیه کردیم بود و اصلا اشتباهی در کار نبود.
* شد لحظه ای از ادامه صعود نا امید شوید؟
اصلا یک بار هم این اتفاق نیفتاد.
همه تیم مصمم و با انگیزه بودند.
روحیه تیمی خیلی بالا بود.
* پس از صعود کسی از فدراسیون از وضعیت شما اطلاعی داشت؟
روابط عمومی فدراسیون پیگیر بود و زارعی، رئیس فدراسیون نیز از طریق دبیرش نامههایی که برای مرخصی نیاز داشتیم را امضا کردند.
*چقدر برای این برنامه هزینه کردید؟
به لحاظ استهلاک لوازم هزینه زیادی برایمان داشت و فکر میکنم هرکدام از بچهها حدود 6، 7 میلیون باید تجیهزات بخرند.
گورتکسی که داشتیم حدود 15 روز کوله 30 کیلویی رویش بود و آسیب دید.
چادرمان به دلیل وزش باد دچار مشکل شد، اما به لحاظ مواد غذایی هم حدود 2 میلیون تومان هزینه کردیم.
* شغل آزاد دارید یا کارمند هستید؟
کارمند سازمان حمل و نقل بار و مسافر شهرداری شهرقدس هستم.
* پس برای صعود مرخصی زیادیای را گرفتید.
از 16 روزی که صعود داشتیم 12 روز مرخصی گرفتم چون 4 روز آن جمعه بود.
* بازخورد این پیمایش در محل کارتان چگونه بود؟
همکارانم لطف داشتند و بعد از صعود به منزلمان آمدند.
* و صحبت پایانی؟
از همه دوستانی که برای این برنامه زحمت کشیدند و حمایت کردند تشکر میکنم.
انتهای پیام/ک