اصلاحات و ضرورت بازنگری پس از 23 سال
23 سال از انتخابات دوم خرداد 76 میگذرد، انتخاباتی که در آن رئیس دولت اصلاحات با کسب بیش از 21 میلیون رای از حدود 27 میلیون رای ماخوذه با نتیجهای فراتر از انتظارات خود را به ریاست قوه مجریه رساند چنان که حتی اصلاحطلبان از این روز با عنوان حماسه دو خرداد یاد میکنند.

ایسنا/خراسان رضوی 23 سال از انتخابات دوم خرداد 76 میگذرد، انتخاباتی که در آن رئیس دولت اصلاحات با کسب بیش از 21 میلیون رای از حدود 27 میلیون رای ماخوذه با نتیجهای فراتر از انتظارات خود را به ریاست قوه مجریه رساند چنان که حتی اصلاحطلبان از این روز با عنوان حماسه دو خرداد یاد میکنند.
دوم خرداد علاوه بر آغاز دو دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی، سرآغازی بر تشکیل جناح اصلاحطلب در سپهر سیاسی ایران بود، جریانی که از آن زمان توانست دو دوره اکثریت مجلس را در اختیار بگیرد و همچنین برای سه دوره دیگر نیز کاندیدای مورد حمایت خود را راهی مسند ریاست جمهوری کند.
اکنون با گذشت بیش از دو دهه تشکیل جناح اصلاحطلبان، این جریان سیاسی به نقطه عطف مهمی در تاریخ سیاسی خود رسیده است.
به زعم بسیاری از فعالین اصلاحطلب که بعدتر به نظرات آنها خواهیم پرداخت این جناح نیازمند تغییرات اساسی در ساختار خود و ارتباط خود با بدنه اجتماع است تا بتواند به عنوان یک جناح تاثیرگذار در فضای سیاسی کشور ایفای نقش کند.
اصلاحطلبان باید به ارزیابی گذشته خود بپردازند
غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب سازندگی در خصوص الزامات شرایط کنونی برای جریان اصلاحات میگوید : به نظر من نیروهای سیاسی و اصلاحطلب اکنون باید بیشتر به ارزیابی خود، ارزیابی گذشته خود و نیروهای فعال خود بپردازند و بعد از آن میتوانند به جامعه برگردند.
حزب سازندگی گرچه از نظر مرام سیاسی تفاوتهایی با احزاب اولیه جریان اصلاحطلبی دارد اما در سالهای اخیر به ویژه در ایام انتخابات همواره درکنار این جریان حضور داشته است اما در ایام انتخابات مجلس یازدهم و پس از آن گویا اختلافاتی میان حزب سازندگی با شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان به وجود آمده و نقدهای مستقیمی را علیه ریاست این شورا وارد کرده است، چنانکه کرباسچی در خصوص لزوم کنار گذاشتن تعارف در برخورد با چهرههایی مانند محمدرضا عارف خاطرنشان کرد: با شخصیتهای محترم سیاسی نباید رودربایستی داشته باشیم.
مثلا این که آقای دکتر عارف یک وقتی نامزد ریاستجمهوری شدند و اصلاحطلبان به هر دلیلی دنبال آقای روحانی رفتند نباید باعث این شود که بخواهیم جبران کنیم و بگوییم که او حتما رییس شورای عالی باشد.
آقای عارف اگر میتواند در شورای عالی اصلاحات، فراکسیون امید یا هر جایی نقش برجسته ایفا کند باید از او حمایت کنیم اما اگر در عمل دیدیم که شخصیت اجرایی با توانایی برقرار کردن یک سازوکار فعال را ندارد باید تعارف را کنار بگذاریم.
ماجرای یک استعفا
استعفا موسوی لاری پس از انتخابات دور یازدهم مجلس شورای اسلامی از نایب رییسی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان نیز بر گفتهها پیرامون اختلافات درونی جریان اصلاحات دامن زد، گرچه برخی از اصلاحطلبان از جمله محمود صادقی با بیان اینکه« بنده به عنوان عضو شورای عالی سیاست گذاری تاکید دارم که هنوز جلسه برگزار نشده که بخواهد در آن مباحث و اختلاف نظری بیان شود.
دلیل تاخیر در برگزاری جلسه هم شیوع کرونا بود.
لذا معتقدم نباید استعفا را نشانه اختلاف نظر در شورای عالی سیاست گذاری تعبیر کرد.» این ادعا را رد میکند.
از سوی دیگر روزنامه سازندگی در واکنش به استعفای موسوی لاری مینویسد:« استعفای موسوی لاری قدم اول برای بازسازی اصلاحات بوده و قدم بعدی نیز میتواند استعفای محمدرضا عارف و سپردن این مسئولیت به فردی باشد که آشنا به سیاست و کار تشکیلاتی است.» که این مطلب تاکید دیگری بر رویکرد حزب سازندگی نسبت به ریاست شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است کما اینکه این رویکرد تنها به حزب سازندگی محدود نمیشود و محمد صادق جوادی حصار، فعال سیاسی اصلاحطلب در این خصوص بیان کرد: به عنوان دوست آقای عارف در انتخابات ۹۲ از ایشان هم میخواهم که ضمن حضور در کنار اصلاحطلبان و مجموعه شورای عالی سیاستگذاری از ریاست این مجموعه استعفا بدهند تا دست برای تصمیم، انتخاب و تعیین راهبردهای جدید باز باشد و کسی دچار رودربایستی و مسائل مشابه نشود.
مرز بندیهای درون جریان اصلاحطلبی باید آشکار شود
ناصر آملی، فعال سیاسی اصلاحطلب ظهور و بروز اختلافات را نتیجه ناکامی سیاسی میداند و بیان میکند: یک جریان سیاسی طبیعی است که دچار اختلافاتی درون خود شود و همچنین طبیعی است که این اختلافات را در نقطهای به سرانجام برساند، حداقل کاری که در شرایط فعلی میشود انجام داد این است که مرزبندیهای درون جبههای اصلاحطلبان آشکار شود، اکنون مثلا آقای موسوی لاری استعفا کردند، از داخل حزب کارگزاران صداهای مختلفی بلند میشود و این هم اشکالی ندارد چرا که مواضع لایههای مختلف درون این طیف وضوح بیشتری پیدا میکند.
آنطور که شرایط درونی جریان اصلاحات مشخص است حداقل تغییر قابل پیشبینی برای این جناح سیاسی بازنگری اساسی در ساختارهای داخلی بهویژه در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است چرا که این مساله خواست و نظر بسیاری از فعالین اصلاحطلب است و مشخص است که جریان اصلاحات بدون ایجاد چنین تغییراتی به بنبستی درونی خواهد رسید.
جوادی حصار ، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی هم در خصوص تغییرات لازم در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان عنوان کرد: شورای عالی سیاستگذاری در مقاطعی خوب عمل کرده است و در مقاطعی متوسط، در مقاطعی هم نتوانسته است در حد انتظار عمل کند.
به نظر می رسد در مقطع فعلی باید اعضای شورا به بازنگری و اصلاح رفتارهای گذشته خود بپردازند، شاید هم بتوان به شکلی دیگر و با نام دیگری این مسیر را ادامه داد.
وی افزود: اصلاح طلبان قطعا به یک مجموعه تاثیرگذار، فرا گیر و مرجع برای پیشگیری از تزاحم و پراکندگی در تصمیمات جبهه ای نیاز دارند تا در انتخاباتهای پیش رو درست تصمیم بگیرند و مناسب عمل کنند .
عدم مشروعیت درونی، یکی از چالشهای شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان
عبدالکریم حسینزاده، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان نیز با صحه گذاشتن بر اختلاف میان حزب کارگزاران سازندگی و حزب اتحاد ملت با ریاست محمدرضا عارف، در خصوص عدم مشروعیت درونی به عنوان یکی از چالشهای شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان گفت: چند ماه قبل از انتخابات، حزب کارگزاران به طور صریح شورای عالی را ناکارآمد خواند و از چپ و راست به آن حمله کرد یا میان کارگزاران و اتحاد ملت به عنوان دو عضو اصلی شورا چالشهای جدی و حل ناشدنی پیش آمد که در نهایت منجر به حضور متشتت و بدون هماهنگی در انتخابات مجلس شد، همه اینها یعنی عدم مشروعیت درونی.
از طرفی در جامعه هم به دلیل افول جایگاه و برند اصلاح طلبی پس از چند سال تصمیمهای آن به طور طبیعی زیر سوال است.
محمد وکیلی، نماینده اصلحطلب مجلس دهم نیز درخصوص لزوم بازنگری در جریان اصلاحات تصریح کرد: این شورا تابعی است از سرنوشت کل اصلاحطلبان و کلیت اصلاحطلبان نیز در محاق هستند و به نظر من به بن بست کارکردی و جریانسازی رسیدند؛ لذا این جریان حتما نیاز به بازنگری دارد، کما اینکه پیش از این هم نیاز به بازنگری داشت و باید تکلیف خود را با خیلی از چیزها مشخص کند.
برخی از فعالان سیاسی نتایج انتخابات دور یازدهم مجلس شورای اسلامی و عدم راهیابی تعداد قابل توجهی از اصلاحطلبان را به مجلس شورای اسلامی نتیجه عدم احراز صلاحیت کاندیدادهای این جناح میدانند و برخی دیگر علاوه بر این مساله بر اهمیت بحران در جریان اصلاحات تاکید میکنند.
جوادی حصار در خصوص وضعیت پیش آمده برای جریان اصلاحات در مجلس یازدهم تاکید کرد: من فکر میکنم یکی از دلایلی که باعث شد اصلاحطلبان در این وضعیت قرار بگیرند آن بود که نتوانستند با تمام ظرفیت در انتخابات شرکت کنند .
با این حال نمیتوان گفت که اصلاح طلبان در انتخابات شکست خوردند چرا که اصلاح طلبان در انتخابات حضور نداشتند که شکست بخورند.
عناصر گفتمان اصلاحطلبی مخدوش شده است
محمد وکیلی نیز بر تاثیر بحرانهای جریان اصلاحطلبی تاکید بیشتری دارد و در خصوص انتخابات مجلس یازدهم میگوید: عناصر گفتمان اصلاحطلبی مخدوش شده به حدی که جامعه تکلیفش را نمیداند که صدای اصلاح طلبی کدام صداست، صداهای مختلفی به نام اصلاح طلبی پژواک پیدا کردند و مشخص نبود کدام یک منطبق بر گفتمان اصلاحطلبی هستند.
اثر این هرج و مرج و بلبشو در انتخابات مجلس یازدهم خود را نشان داد.
در کنار این مسائل باید به طور کارشناسانه و آماری نگاهی به عملکرد مجلس دهم که بسیاری از کاندیداهای آن از طریق لیست امید مورد حمایت جریان اصلاحات، بیاندازیم و عملکرد این مجلس و وکلای آن را زیر ذرهبین ببریم که آیا این مجلس و به طور خاص اصلاحطلبان توانستهاند پاسخ اعتماد رایدهندگان را بدهند یا خیر؟
گرچه لازم است در این خصوص به گفتوگوی علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با روزنامه ایران نگاهی بیاندازیم، وی در این گفتوگو ضعف مجلس دهم را یک دروغ خواند و آن را به بسته بودن دستهای مجلس نسبت داد و همچنین در خصوص نقش اصلاحطلبان در مجلس دهم عنوان کرد: دروغ دیگرشان این بوده که میگویند این مجلس، مجلس اصلاحطلبان است؛ در حالی که این مجلس، مجلس اصولگرایان است و اکثریت اصولگرا دارد.
بازیابی دوباره پایگاه اجتماعی چالش دیگری است که جریان اصلاحات آن را پیش پای خود میبیند.
این پایگاه اجتماعی به ویژه در طبقه متوسط در انتخاباتهای گذشته برگ برنده جریان اصلاحطلبی بوده است و به این جناح اجازه داده تا گوی سبقت را از رقیبان خود برباید، اما اصلاحات امروز در شرایطی قرار گرفته است که بازیابی پایگاه اجتماعی ولو در صورت عدم اذعان برخی از چهرههای اصلاحطلب، یکی از دغدغههای مهم این جریان شده است.
اصلاحطلبان به خواب غفلت عمیقی فرو رفتند
عبدالکریم حسینزاده، عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در خصوص آسیبشناسی جریان اصلاحطلبی بیان کرد: به نظرم از طرف اصلاح طلبان این آسیب شناسی باید خیلی زودتر -و نه تنها معطوف به انتخابات که معطوف به ارتباط با پایگاه اجتماعی و آسیب شناسی عملکردها پس از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و چند انتخابات دیگر- انجام میشد و رویههای اصلاحی در نظر گرفته میشد اما متاسفانه اصلاحطلبان به خواب غفلت عمیقی فرو رفتند و دچار همان مشکل قدیمی شدند که گویا جامعه و به طور ویژه پایگاه اجتماعی آنها اعم از طبقه متوسط و اقشار مختلف همیشه آنها را با هرنوع رفتار و عملکردی میخواهد.
وی افزود: واقعیت این است که در حوزه سیاست بین بازیگران سیاسی با جامعه نوعی تبادل و بده و بستان برقرار است به این معنا مردمی که رای خودشان را خرج اصلاح طلبان و اصلاحات میکنند ما به ازای آن را که تحقق وعدهها یا دست کم عملکرد قابل توجیه است، طلب میکنند اما متاسفانه بازیگران اصلاحطلب چه درحوزه اشخاص و چه در حوزه تشکلها تصور میکنند جامعه مجبور به انتخاب آنهاست.
حسینزاده اضافه کرد: در همین فضاست که یک چهره معروف اصلاح طلب که از قضا باید مصدر اصلاح درونی در این جریان باشد میگوید جامعه پس از تجربه اصولگرایان دوباره به اصلاح طلبان بازخواهد گشت.
از نظر من این نوع تفکر نهایت سقوط بینش اصلاحطلبی است که متاسفانه در برخی از سران اصلاحات هم دیده میشود و همین موضوع باعث شده که من به این دوستان عرض کنم در شرایط فعلی اصلاح اصلاحات و اصلاحطلبان از این رویهها و تفکرهای ضد اصلاحی اوجب واجبات این جریان و شرط ادامه حیات آن است.
عدم پاسخ به نیازها و مطالبات بدنه اجتماعی اصلاحطلبان از جمله عواملی است که تضعیف پایگاه اجتماعی این جناح را مساله نگرانی اصلاحطلبان قرار داده است.
حسینزاده فعالیت احزاب را نیز یاریکننده جریان اصلاحات برای بازیابی پایگاه اجتماعی خود نمیداند، وی در این خصوص میگوید: این احزاب و نه فعالیت حزبی، اتفاقا از موانع اصلاح طلبی در ایران هستند و در رنجاندن پایگاه اجتماعی و از دست رفتن باورها به اصلاحطلبی تاثیرگذارند.
میتوان گفت که نزدیکی به انتخابات دور دوازدهم ریاست جمهوری تضعیف پایگاه اجتماعی پیشین را به چالش اضطراریتری برای جریان اصلاحات تبدیل کرده است است چراکه با عاری شدن مجلس شورای اسلامی از نیروهای اصلاحطلب این جریان در صورت عدم بازیابی حامیان خود برای انتخابات ریاست جمهوری میتواند برای مدت طولانی از عرصه قدرت در فضای سیاسی کشور به بیرون رانده شود.
با این وجود جریان اصلاحطلبی که امکان عدم تایید صلاحیت چهرههای شاخص اصلاحطلب را پیش روی خود میبیند ممکن است باز هم به سراغ حمایت کردن از چهرههای غیر اصلاحطلب برود چنانکه این روزها زمزمههایی از حمایت این جریان از علی لاریجانی، رییس سابق مجلس، در صورت کاندیداتوری وی در انتخابات ریاست جمهوری به گوش میرسد.
الیاس حضرتی، قائممقام حزب اعتماد ملی در پاسخ به پرسش روزنامه شرق در خصوص اینکه امکان دارد اصلاحطلبان در انتخابات 1400 نیز به سراغ کاندیدا اجارهای بروند گفت: البته کاندیدای اجارهای کلمه خوبی نیست.
امروز، هم آقای لاریجانی و هم آقای روحانی اصلاحطلب هستند و هر دو آنها از گفتمان اصولگرایی عبور کردهاند.
به طور کلی یکی از افتخارات ما اصلاحطلبان این است که شخصیتهای اصولگرا را به شکلی محترمانه از اصولگرایی عبور داده و به اصلاحطلبی سوق دادهایم که این مسئله تنها محدود به آقای روحانی و آقای لاریجانی نیز نمیشود و در گذشته نیز آقای ناطق نوری چنین وضعیتی داشته است.
ناصر ایمانی، تحلیلگر اصولگرا نیز در خصوص گرایش اصلاحطلبان یه سوی علی لاریجانی بیان کرد: اصلاح طلبان در ۱۴۰۰ ببینند که کاندیدایی با امکان تایید صلاحیت و رای آوری ندارند ممکن است که به علی لاریجانی اکتفا کنند.
این اقدام جریان اصلاحات یعنی حمایت از کاندیدای غیر اصلاحطلب نیز تنها در صورتی میتواند برای آنها چارهساز باشد که در ابتدا چالش ایجاد شده در پایگاه اجتماعی خود را ریشهیابی، پیگیری و رفع کنند تا بتوانند شانسی در انتخابات 1400 داشته باشند و نتیجهای را برخلاف نظر صادق زیباکلام، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران که «یکی از جریانهای پیروز در انتخابات مجلس» را «برنده انتخابات ریاست جمهوری» میداند، رقم بزنند.
انتهای پیام