40 دیگچهای که برکتش 400 برابر شد/ روایتی مادرانه از «رزمایش همدلی» از دل خانههای شهر
یادتون میاد با هر مناسبتی دلمون میخواست هیئت بریم،توی خونهمون روضه داشتهباشیم،نذری بدیم و...؟ حالا چند وقتیه دلتنگ مسجد و هیئت شدیم و دلمون لک زده برای غذای نذری. اما باور کنید الان هم میشه. میتونیم کنار همون غذایی که برای خانواده خودمون میپزیم،چند پرس هم برای خواهران و برادرامون بپزیم. اینجوری هم نذری دادیم،هم دل هموطنانمون رو شاد کردیم.

یادتون میاد با هر مناسبتی دلمون میخواست هیئت بریم،توی خونهمون روضه داشتهباشیم،نذری بدیم و...؟
حالا چند وقتیه دلتنگ مسجد و هیئت شدیم و دلمون لک زده برای غذای نذری.
اما باور کنید الان هم میشه.
میتونیم کنار همون غذایی که برای خانواده خودمون میپزیم،چند پرس هم برای خواهران و برادرامون بپزیم.
اینجوری هم نذری دادیم،هم دل هموطنانمون رو شاد کردیم.
گروه اجتماعی خبرگزاری فارس؛ مریم شریفی: شما هم گاه و بیگاه با دیدن تصاویر جهادگرانی که در تکاپوی جمعآوری و بستهبندی ارزاق برای هموطنان آسیبدیده از کرونا هستند، دلتان میگیرد و به حال خوبشان غبطه میخورید؟
با بغضی که از بقیه پنهانش میکنید، در دلتان میگویید: حیف که ناچارم در خانه بمانم و کاری از دستم برنمیآید؟
آرزو میکنید کاش جای آنها بودید و میتوانستید در شاد کردن دل هموطنان آبرومندتان سهیم باشید؟...
اگر شما هم این روزها که صدای خوش «رزمایش همدلی» در گوشه و کنار کشور پیچیده، هر روز با این افکار و حالات دستبهگریبانید، پیشنهاد میکنیم با داستان بانوان بلندهمت گروه مجازی «چهل دیگچه» همراه شوید تا ببینید از همانجایی که هستید، یعنی از داخل خانههایتان هم میتوانید در خط مقدم این رزمایش ایفای نقش کنید.
«بنفشه ابوالحسنی»، نماینده اهالی این گروه، روایتها دارد برایمان از قدمهای کوچکی که با خود شادیهای بزرگ به خانههای همشهریان میبرد.
پخت غذای نذری در محله «اتابک» در روزهای مقابله با کرونا
گاهی بساط عشق خودش جور میشود...
«چرا ما هیچ کاری نمیکنیم؟» این، سئوال مشترک خیلیهاست در این روزها؛ آنهایی که دلشان برای جیبهای خالی و سفرههای بیرونق همنوعانشان میتپد اما یا دستشان خالی است یا نمیدانند در روزهای قرنطینه و الزامِ در خانه ماندن، از چه طریقی میتوانند در حرکت بزرگی که با نام رزمایش همدلی شروع شده، مشارکت کنند.
حکایت گروه مادران یکی از مدارس حوالی میدان خراسان هم همین بود.
«بنفشه ابوالحسنی» برمیگردد به 2 هفته قبل و میگوید: «در 2 ماه اخیر به خاطر شیوع ویروس کرونا و اجرای قرنطینه، با شرایط خاصی مواجه هستیم.
علاوهبر نیازمندانی که در جامعه وجود داشتند، عدهای هم بهدلیل بیکاریهای اخیر به جمع آسیبدیدگان اضافه شدهاند.
در این شرایط، فارغ از وظایف نهادهای رسمی، خود مردم هم نسبت به هم مسئولیت دارند و باید به داد همدیگر برسند.
ما هم تصمیم گرفتیم کاری انجام دهیم.
ما، تعدادی از مادران یک مدرسه ابتدایی در محدوده میدان خراسان در جنوب شرقی تهران هستیم که در طول سال هم در حد توان خودمان، فعالیتهای خیریه داریم.
به طور مثال، هر سال در ایام نزدیک عید نوروز، سبد ارزاق آماده میکنیم و به خانوادههای نیازمندی که در همین محدوده میشناسیم، تقدیم میکنیم.
جالب است بدانید در این کار، فرزندانمان هم کاملاً مشارکت دارند.
مثلاً با نقاشی، فیشهای سادهای درست میکنند و با ارائه آن فیشهای دستساز خودشان به مادربزرگ و پدربزرگ و اقوام، از آنها برای طرح کمکرسانی به خانوادههای نیازمند، کمک مالی یا ارزاق جمع میکنند.
وقتی موضوع مطرح شد و شروع به همفکری کردیم که در این روزهای کرونایی ما چه کاری میتوانیم انجام دهیم، بحث پخت غذای نذری به میان آمد.
همه گفتیم نشدنی است.
نه بودجهای و فضایی برای عَلَم کردن دیگهای نذری داشتیم و نه در شرایط قرنطینه، امکان دور هم جمع شدن برایمان وجود داشت.
یکی از خانمها، چراغ اول را روشن کرد و گفت: "دوست من، خانم رخشنده، در محله اتابک در هیئتشان از چند روز قبل شروع به پخت غذای نذری کردهاند و هر شب غذای گرم نذری به درِ خانه نیازمندان و همچنین خانوادههای آسیبدیده از کرونا میرسانند.
فضای آنها فقط کفاف پخت غذا برای 200 خانواده شناساییشده را میدهد.
ما هم میتوانیم با آنها همکاری و کمک کنیم به تعداد خانوادههای واجد شرایط بیشتری غذای نذری برسد." ماجرا هنوز برایمان مبهم بود؛ وقتی نمیتوانیم از خانه خارج شویم، چطور در پخت نذری مشارکت کنیم؟
آن دوست عزیز دوباره با یک ایده خوب، گرهگشایی کرد و گفت: "میتوانیم جوری کار را برنامهریزی کنیم که همه بتوانند مشارکت کنند.
میتوانیم بگوییم هرکس در خانه خودش و به هر مقداری که میتواند غذای نذری درست کند و به هیئت محله اتابک برساند.
بهاینترتیب، همهمان در رونق سفرههای آن خانوادههای شناساییشده سهیم میشویم."»
از 40 دیگچه به 700 نفر رسیدیم
«یک گروه مجازی در پیامرسان "بله" تشکیل دادیم ( ble.ir/join/M2Q1N2EyOD) و آن را به پیشنهاد دوست خوشسلیقهمان، "چهل دیگچه" نامگذاری کردیم.
درواقع این یک اسم زیبای نمادین بود.
نیت کردهبودیم مثلاً در 40 خانه، قابلمههای کوچک و دیگچههای نذری به نیت سلامتی امام زمان (عج) و رفع بلا بار گذاشتهشود تا به برکت این غذاهای نذری، تمام جامعهمان دربرابر بلایا بیمه شود و فرزندانمان هم از همین کودکی، همدلی با همنوعان را یاد بگیرند.اول از خودمان 4، 5 نفر شروع کردیم و بعد، باقی مادران مدرسه را به گروه مجازیمان دعوت کردیم و در ادامه، افراد جدید توسط اعضا به گروه اضافه شدند، دوستانی که ما هیچ شناختی نسبت به آنها نداشتیم اما دل همهمان برای یک هدف میتپید.
ماجرا خیلی ساده و صمیمی شروع شد و پیش رفت.
هدف و روند شکلگیری گروه را برای دوستان مجازی توضیح دادیم و گفتیم: "یادتون میاد با هر مناسبتی دلمون میخواست هیئت بریم، توی خونهمون روضه داشتهباشیم، نذری بدیم و...؟
حالا چند وقتیه با ورود یک ویروس ناخوانده، دلتنگ مسجد و هیئت شدیم و دلمون لک زده برای غذای نذری.
اما باور کنید الان هم میشه بانی نذری دادن بشیم.
میتونیم کنار همون غذایی که برای خانواده خودمون میپزیم، چند پرس هم برای خواهران و برادرامون بپزیم.
اینجوری هم نذری دادیم، هم دل هموطنانمون رو شاد کردیم." اول، سئوال و تردید بود اما کمکم دلها با هم همراه شد.
همه دیدند چه ایده قشنگی است.
هرکس با هر سطح از توان مالی، میتواند در آن مشارکت کند.
اینطور بود که موتور گروهمان با عشق اعضا به امام زمان (عج) و دغدغهمندیشان نسبت به مشکلات هموطنانمان گرم شد.
بعضیها حتی با پخت 2 پرس غذای نذری با این طرح همراه شدند و حال خوب این کار دستهجمعی نصیبشان شد.
بعضی دیگر هم دستشان بازتر بود و تعداد بیشتری غذا را متقبل شدند.
خودمان هم فکرش را نمیکردیم حرکتی که با افرادی کمتر از انگشتان 2 دست شروع کردیم، در مدت یک هفته چنان گسترده شود که تعداد اعضای گروه به بیش از 700 نفر برسد!
راستش را بخواهید، پیام عیدانه حضرت آقا در روز نیمه شعبان و توصیه ایشان بر راهاندازی رزمایش همدلی و کمک مؤمنانه هم باعث شد دلگرم و مطمئن شویم در راه درستی قدم گذاشتهایم و انگیزهمان بیشتر شود.»
یا غذای نذری میپزم یا پیک نذریهایتان میشوم
«هر طور میتوانی، کنارمان باش».
این لُبّ کلام چهل دیگچهایها در یک هفته اخیر به افراد جدیدالورود به گروه مجازیشان بوده.
با گزینههایی که آنها پیش روی داوطلبان مشتاق میگذارند، تقریباً هیچکس از دایره این خیر بزرگ بیرون نمیمانَد.
بنفشه ابوالحسنی در این باره میگوید: «گروه هیئت چهارده معصوم (ع) در محله اتابک، ظرفیت پخت 200 پرس غذا برای خانوادههای واجد شرایط شناساییشده در محله خودشان را داشت و با اضافهشدن 60، 70 و گاهی 100 پرس غذایی که خانمهای گروه ما میپختند، دست آنها برای پوشش خانوادههای شناساییشده در محلههای اطراف و حتی تعدادی از خانوادههای حاشیه تهران باز شد که اتفاق مبارکی بود.
اما موضوعی که از همان ابتدا مطرح شد، نحوه رساندن غذاهای پختهشده در خانهها به هیئت محله اتابک بود.
بعضی خانوادهها، خودشان این مسئولیت را تقبل کردند.
اما این موضوع واقعاً برای بسیاری از دوستان، دغدغه بود؛ هم مسافت آنها تا محله اتابک دور بود و هم نمیخواستند در این شرایط از خانه بیرون بیایند.
تاکید خود ما هم بر اجرای حداکثری پویش "در خانه بمانیم" بود.
با مطرح شدن این موضوع، راه مشارکت برای گروهی دیگر از خانمها باز شد.
آنها مسئولیت جمعآوری غذاها از خانهها و رساندن آن به هیئت محله اتابک را بر عهده گرفتند و بهاینترتیب، گروه حملونقل تشکیل شد.
البته در کنار این خانمهای بلندهمت، بعضی آقایان هم کمکحال ما بودهاند.
به طور مثال، وقتی میخواستیم تعداد زیادی غذا را به یکی از نقاط حاشیهای تهران برسانیم، یکی از باباهای بچههای مدرسه پیشقدم شد و خانمها را از حضور شبانه در آن محل دور از شهر معاف کرد.
او غذاها را از محل پخت تحویل گرفت و در مقصد، تحویل فرد معتمد آن محله داد تا میان خانوادههای واجد شرایط توزیع کند.
جالب بود که دو سه روز قبل، از طرف گروههای جهادی برادران پیام داشتیم که هم برای حملونقل غذاها و هم برای آشپزی اعلام آمادگی کردهبودند.
پیامهایشان دلگرمکننده بود و در نوبتهای بعدی حمل غذا به مناطق حاشیهای شهر از کمکشان استفاده کردیم.
البته با توجه به بُعد مسافت منزل بعضی دوستان، ما واقعاً شرمندهشان میشویم چون نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم که مثلاً تا محلههای شمالی و غربی شهر برود و غذاهای نذری پختهشده را از آنها تحویل بگیرد.
بنابراین طبق هماهنگی با این عزیزان، قرار شده هر وقت پیک برای آن محلهها داشتیم، از روز قبل به آنها اطلاع دهیم تا اقدام به پخت نذری کنند.
دوستانی هم که پیام میدهند و اعلام میکنند خانوادههای واجد شرایطی را میشناسند که خوب است به فهرست ما اضافه شوند، استقبال میکنیم و هماهنگ میکنیم بیایند غذا را تحویل گرفته و برای آن عزیزان ببرند.»
اجازه هست آشپز نذریتان شوم؟
«جلوتر که رفتیم، با پیامهای فراوانی مواجه شدیم که خانمها میگفتند خیلی دوست دارند در طرح ما شرکت کنند اما به هر دلیلی امکان پخت غذا ندارند.
آنها اصرار داشتند شماره کارت بانکی اعلام کنیم تا بتوانند بهصورت نقدی به این کار کمک کنند.
این اتفاق افتاد و کمکهای ارزشمند این دوستان، امکان مشارکت گروهی دیگر از عزیزان را در این کار خیر فراهم کرد.»
نماینده گروه مجازی چهل دیگچه نفسی تازه میکند و در ادامه میگوید: «پیامهایی داشتیم از بعضی خانمها که دلشان میخواست در این کار سهیم شوند اما دستشان خالی بود.
آنها میگفتند اگر شرایط فراهم شود، میتوانند در آشپزی غذاهای نذری به ما کمک کنند.
ایده خوبی بود و ما هم از آن استقبال کردیم.
یکی از این دوستان پخت روزانه 100 پرس و دیگری 50 پرس غذای نذری را تقبل کردند.
با همان پولهایی که دوستان واریز کردهبودند، مواد موردنیاز را تهیه کردیم و از طرف حسینیه محله اتابک هم مقادیر زیادی برنج، روغن و گوشت برایمان ارسال شد تا به دست این دوستان برسانیم.
مقرر شد 3 روز در هفته (یک روز درمیان) مواد لازم را به این دوستان برسانیم و آنها به تعداد تعیینشده غذا بپزند.
برای یکی از این عزیزان هم که شغلش آشپزی بود و تبعات کرونا او را هم بیکار کردهبود، دستمزدی هم درنظر گرفتیم.
کار این دوستان شروع شد و نوبت اول که با برکتی که غذای نذری داشت، تعداد غذاها از 150 پرس تعیینشده به 193 پرس افزایش پیدا کردهبود، توانستیم خانوادههای عزیز یکی از محلههای حاشیه تهران را مهمان غذای نذری کنیم.
نوبتهای بعدی پخت این 150 پرس هم با معرفی دوستان معتمد، نصیب خانوادههای واجد شرایط 2 محله جنوبی تهران شد.
در همین اثنا، یک خانم دیگر هم برای پخت 100 پرس غذا در هر هفته اعلام آمادگی کرد و قرار است شرایط را برای آشپزی او هم فراهم کنیم.»
خانمها برنامه هفتگی فراموشتان نشود!
وقتی قرار است غذای نذری بدهی، آن هم به خانوادههایی که محبوب خداوند هستند و باید عزت و آبرویشان حفظ شود، دلت میخواهد برایشان سنگ تمام بگذاری.
حال خانمهای دریادل گروه مجازی چهل دیگچه هم همین بود و آنقدر اصرار کردند تا شد آنچه دلشان میخواست: «ما خودمان را کاملاً با برنامه غذایی هیئت چهارده معصوم (ع) محله اتابک هماهنگ کردهبودیم و خانمها مطابق برنامه آنها در خانه غذا میپختند.
اما مسئله اینجا بود که آنها فقط چلو مرغ و چلو خورشت قیمه میپختند.
دو سه روز که گذشت، بعضی اعضای گروه ما پیشنهاد کردند به غذاها تنوع بدهیم تا هم دست اعضای گروه برای مشارکت بازتر شود و هم غذاهای متنوع به دست خانوادههای واجد شرایط که ولینعمتان ما هستند، برسد.
موضوع را با خانم رخشنده، مسئول بخش غذای گروه محله اتابک مطرح کردیم و ایشان گفتند با توجه به محدودیت نفرات گروه آشپزی هیئت چهارده معصوم (ع)، امکان این کار فراهم نیست و مثلاً آمادهکردن حجم زیادی سبزی برای 200 پرس چلو خورشت قرمهسبزی، برای آنها کار پرزحمتی میشود چون نیرو و فرصتش را ندارند.
خانمهای گروه ما وقتی از ماجرا باخبر شدند، بعضیهایشان برای آمادهکردن سبزی و لوبیا (برای لوبیا پلو) در خانههایشان اعلام آمادگی کردند.
بهاینترتیب حسینیه، چلو خورشت قرمهسبزی و لوبیا پلو را هم به برنامهاش اضافه کرد.
پاک و خردکردن سبزی و لوبیای موردنیاز نوبت اول به سرعت توسط خانمهای گروه انجام شد.
برای نوبت دوم، داشتیم کار را بین متقاضیان تقسیم میکردیم که یکی از خانمها گفت 30 کیلو سبزی موردنیاز را خرد و سرخکرده تحویل میدهد.
یک خانم دیگر هم گفت تا وقتی بتواند، هفتهای 10 کیلو لوبیای خردکرده به حسینیه تحویل میدهد.
نوبت بعدی خرد کردن سبزی را به پیشنهاد یکی از خانمها، به خانم هممحلهای ایشان سپردیم که کارش سبزیخردکنی بود و از این طریق امرار معاش میکرد اما در این ایام بیکار شدهبود.
از محل پولهای واریزی خانمهای گروه، دستمزدی هم به ایشان دادیم.»
مشتاقم بدانم بالاخره سرنوشت برنامه غذایی هفتگی چه شد.
بنفشه ابوالحسنی هم منتظرم نمیگذارد و میگوید: «بعد از متنوع شدن برنامه غذایی حسینیه، مسئول گروه ما هم خوشذوقی به خرج داد و با هماهنگی با خانم رخشنده، چند نوع غذای دیگر را هم پیشنهاد کرد و در نهایت، برای هر روز، 2 نوع غذا تعیین شد.
غذاهای جدید عبارت بود از: سبزی پلو کوکو سبزی، عدس پلو با گوشت چرخ کرده و کشمش، چلو خورشت کرفس، ماکارونی، باقالیپلو با گوشت چرخکرده یا مرغ، کتلت (با نان و گوجه) وبرنج و کباب تابهای یا کباب کوبیده.
بر این اساس، مقرر شد قبل از شروع هر هفته، برنامه غذایی روزهای هفته در گروه اعلام شود تا هر خانمی بداند در پخت کدام غذاها میتواند مشارکت کند و از قبل برایش آماده شود.
ما هر روز هم غذای روز بعد را یادآوری میکنیم و از دوستان میخواهیم هرکس تمایل و امکان مشارکت دارد، آمادگیاش را با ذکر تعداد پرسهایی که میتواند تقبل کند، در گروه اعلام کند تا بتوانیم برای مدیریت توزیع، برآوردی از تعداد غذاهای روز بعد داشتهباشیم.»
مشارکت فرزندان کوچک در آماده کردن غذاهای نذری در خانه
هیچ مادری برای سلامت غذای خانوادهاش کم نمیگذارد
«پیامهای زیادی داشتیم با این محتوای انتقادی که چرا در این شرایط، غذای گرم توزیع میکنید؟
چرا به جایش سبد ارزاق خشک به این خانوادههای عزیز تقدیم نمیکنید؟
حرف و نقد این دوستان، بجا بود و ما هم از طریق مجازی با آنها گفتوگو کرده و میکنیم.
اما باور کنید ما هم تمام جوانب را بررسی کردهایم.
به طور حتم، رعایت نکات بهداشتی در این شرایط حساس، از نظر ما هم بسیار ضروری و حیاتی است و مدام به خانمها تاکید میکنیم در تمام طول آشپزی، از دستکش و ماسک استفاده کنند، مدام دستهایشان را بشویند و قبل از شروع کار و بعد از آن، مکانی که مواد غذایی و بستههای غذا با آن تماس دارد را ضدعفونی کنند و بعد از کشیدن غذا، در بستهها را زود ببندند.
ضمن اینکه از همان ابتدا قرار گذاشتیم خانمها در کنار غذای خانواده خودشان، این غذای نذری را بپزند.
درواقع آنها هر شب دارند برای خانواده خودشان غذا میپزند و حتماً تأیید میکنید که هیچ مادری برای سلامت غذای خانواده خودش کم نمیگذارد.
از این گذشته، با توجه به فاصله زمانی که میان بستهبندی غذاها تا توزیع آن وجود دارد (چند ساعت)، غذا تا به دست خانوادههای عزیز برسد، سرد شده و برای مصرف لازم است دوباره آن را گرم کنند.
ما هم به واسطههای توزیعکننده تاکید میکنیم این موضوع را به این عزیزان یادآوری کنند.
بنابراین، بق نظر پزشک متخصصی که طرف مشاوره ما بوده، مثل نان که بعد از انتقال از نانوایی به خانه، با گرم کردن قابل استفاده میشود، این غذاها هم با گرم کردن مجدد، مشکلی برای استفاده نخواهند داشت.»
سبد ارزاق خانوادههای حاشیه شهر، محفوظ است
ادامه صحبتهای خانم نماینده نشان میدهد اهالی گروه 40 دیگچه، به اشکال مختلف کمکرسانی به خانوادههای آسیبدیده از کرونا هم فکر کردهاند: «آماده کردن بستههای ارزاق هم شیوه بسیار خوبی برای کمکرسانی به خانوادههای واجد شرایط در این روزهای سخت است اما باید بپذیریم کار آسانی نیست؛ هم به بودجه مالی بیشتری نیاز دارد و هم مستلزم رفتوآمدها و پیگیریهای زیاد در شهر است.
اما به هر صورت، با توجه به معرفی خانوادههای واجد شرایط در روستاهای حاشیهای و محلههای جنوبی تهران از طرف افراد معتمد، ما هم در گروهمان فراخوان دادیم و از خانمها دعوت کردیم به هر میزانی که میتوانند در این کار خیر مشارکت کنند.
به لطف خدا و به همت اعضای گروه، الحمدلله با حمایت اعضای گروه، هزینه بستههای ارزاق به ارزش هر بسته 480 هزار تومان برای بیش از 50 خانواده روستاهای حاشیهای که اغلب کارگر فصلی بودند و الان بهشدت در مضیقهاند، ظرف 3، 4 روز فراهم شد و به لطف خانمهای یک گروه مجازی دیگر (گروه گردشگری مادران تبیان)، 2 گوسفند هم برای قربانی کردن برای تأمین گوشت سبد ارزاق این خانوادهها اختصاص پیدا کرد.
بلافاصله بعد از این اتفاق خوب، جمعآوری کمک نقدی برای تهیه سبد ارزاق برای خانوادههای واجد شرایط یک محله جنوبی تهران را شروع کردیم.
انشاءالله این بستهها قبل از ماه مبارک رمضان به دست این عزیزان خواهد رسید.»
چه مهمانی عزیزتر از اهل بیت(ع)؟
مخلص کلام اینکه گروه مجازی چهل دیگچه، یکی دو هفتهای است برای خانمهایی از گوشهوکنار پایتخت، بساطی از جنس نور و برکت فراهم کرده و آنها که خیلیهایشان حتی یک بار هم همدیگر را ندیدهاند، بدون اینکه قدم از خانههای خود بیرون بگذارند، شدهاند حلقههای یک زنجیره همدلی برای بردن رونق و امید و شادی به خانههایی که سایه سنگین یک ویروس کوچک بر سرشان سنگینی میکند.
از حسوحال و واکنشهای اعضای گروه نسبت به این حرکت و مشارکت در این نذری دادن خاص میپرسم و بنفشه ابوالحسنی لبخندبرلب میگوید: «همهچیز از جنس نور و معنویت است.
همه از مشارکت در چنین حرکتی خوشحالاند.
حالشان خوب است که با وجود در خانه ماندن، میتوانند در دادن غذای نذری و تهیه بستههای ارزاق برای خانوادههایی که این روزها با مشکل مواجه شدهاند، سهیم شوند.
از حس مفید بودن، خوشحالاند.
در این میان، بعضی پیامهایی که از خانمها دریافت میکنیم، خاصتر است.
ما هر روز مدام با خانمهای گروه، گفتوگوی مجازی داریم و همدیگر را برای مشارکت بیشتر تشویق و ترغیب میکنیم و برای هم دعاهای خیر میکنیم.
یک بار نوشته بودیم: "همت کنید کنار سفرهای که برای خانواده خودتون پهن میکنید، سفره این خانوادههای عزیز رو هم رونق بدید.
اصلاً فکر کنید مهمون دارید.
چند وقته به خاطر این ویروس، مهمون نیومده خونهتون.
چه مهمونی بالاتر از اهل بیت (ع)؟
نیت کنید و توی خونههاتون نذری بپزید.
خدا به مال و جسم و جانتون برکت بده..." یکی از خانمها دو سه روز بعد پیام داد: «چند روزه پسرم رو از شیر گرفتم.
هر شب، نیمههای شب بیدار میشد و بهشدت بیتابی و گریه میکرد و با هیچی آروم نمیشد.
دیشب به دلم افتاد و با خودم گفتم: آگه امشب خوب بخوابه و بیدار نشه، فردا به نیت 5 تن، غذای نذری درست میکنم برای گروه 40 دیگچه.
باورم نمیشد.
با اینکه شب هم زود خوابیده بود، تا صبح ساعت 10 یک بار هم بیدار نشد..."»
مشارکت اعضای خانواده در آماده کردن غذای نذری
برای این حال خوب، متشکریم
«از آن طرف هم، با بازخوردهایی که از خانوادههای دریافتکننده غذاهای نذری میگیریم، دلگرم و شاد میشویم.
یکی از دوستان گروه حملونقل تعریف میکرد که یکی از این عزیزان که مادر سرپرست خانوار است، تماس گرفت و تشکر کرد و گفت: "دو هفته بود هوس لوبیا پلو کردهبودم.
در بسته غذای نذری را که باز کردم، لوبیا پلو بود.
خدا به همه بانیان خیر بده انشاءالله." یا دختر خانمی که خرج خانواده را میدهد، وقتی غذا را تحویل گرفت، خوشحال شد، کلی دعا کرد و گفت: "امشب غذا نداشتیم..."»
حال خوش بعضی اعضای گروه هم حسابی غبطهبرانگیز است: «بعضی دوستان هم خودشان زحمت حمل غذا و تحویل آن را میکشند.
یکی از آنها بعد از تحویل غذا در گروه پیام گذاشت و نوشت: "امروز من، همسرم و فرزندانم فقط 5 پرس غذا برای ولینعمتانمون بردیم اما وقتی که برمیگشتیم، انگار تمام دنیا رو به ما دادهبودند.
از ظهر که شروع به کار کردیم، ذکر و دعا و صلوات، ورد لبهامون بود.
بچهها هم کمک میکردند.
دختر کوچکم مدام سئوال میکرد تا کاملاً موضوع رو درک کنه.
وقتی که غذاها رو بردیم و برمیگشتیم، خیلی خوشحال بودیم.
وقتی خودمون شروع کردیم به خوردن غذا که از باقیمانده همون غذای نذری بود، دخترم گفت: چقققددرررر خوشمزه است...
گفتم: از صدقه سر اون عزیزانه...
دوستان عزیز!
در این روزهای کرونایی، چه بساط شادی حقیقی برامون فراهم کردید.
خدایا شکر که توفیق این کار (هرچند کوچک اما بسییییار شیرین) رو روزی ما کردی."»
ابوالحسنی در پایان میگوید: «باید از خانوادههای اعضای گروه هم قدردانی کنیم که با نیت زیبای آنها برای پخت غذای نذری در این روزها همراه شده و به سهم خودشان در پخت این غذاها و حتی تحویلشان به نشانیهای تعیینشده هم کمک میکنند.»
*نماهنگی از مراحل آماده سازی غذای نذری در خانه یکی از اعضای گروه «چهل دیگچه»
ارزانش کرده تا همه مشتری شوند...
حسن ختام قصه زیبای گروه مجازی «چهل دیگچه»، دلنوشته یکی از اعضای گروه است که شاید حرف دل شما هم باشد:
«نمی دونم این روزها حال و هواتون چه جوریاست؟
میخوام یه خرده حدیث نفس کنم.
من این روزها به طرز عجیب و غریبی لبریزم از شور و شوق!
یه حسی بهم میگه خدا جون دیگه میخواد تمومش کنه این قصه کشدار رو و ارزونش کرده که همه مشتری بشن!
یه کم با دقت نگاه کنید؛ تا دیروز مرگاندیشی چقدر حال و حوصله میخواست و امروز چقدر؟!
احساس نیاز به یه منجی چقدر فراوانی داشت و امروز چقدر؟
ضجهزدن برای فرج آل الله (ع) چقدر معرفت و عمق میخواست و امروز چقدر؟
نزدیک بودن آمدن مهدی فاطمه (عج) رو چقدر میشد باور کرد و امروز چقدر؟
این که تو جامعهمون خیلیها به نون شب محتاجن، چقدر برامون باورپذیر و دردناک بود و ما رو به تلاطم و تکاپو وامیداشت و امروز چقدر؟
خدا جون با یه درد مشترک، حس همدردی رو در ما بیدار کرده.
به نظرم جا داره به شکرانهش یه کوچولو دل بدیم به این حس و در آستانه ماه رحمت و برکت، رحیمانه و کریمانه آستین همت بالا بزنیم و این حسهای قشنگ رو موندگار کنیم.
ای کاش این ماه رمضون، همون ماه رمضونی باشه که فقیر و غنی، همه با شوق و امیدواری، پهن شدن سفره افطارش رو انتظار بکشن.
دوستانتون در گروه "چهل دیگچه" دارن برای سفره افطار افراد کمبضاعت که این روزها تحت فشار مضاعف هستن، تدارک میبینن و منتظر قدم برداشتن شما در این راه و همراهی و یاریتون هستن.
ان شاءالله هم خودتون راهی بشید، هم دست دوستان و آشنایانتون رو بگیرید و راهی شون کنید.»
انتهای پیام/