هر رنجی که انسان تجربه میکند، میتواند پاداشی بزرگ داشته باشد
تحمل دردها و ناملایمات با انگیزه ایمانی، انسان را به مقام صبر، رضا و تسلیم نائل میسازد و پاداشهای عظیم و جاویدان اخروی را نصیب وی میکند.

تحمل دردها و ناملایمات با انگیزه ایمانی، انسان را به مقام صبر، رضا و تسلیم نائل میسازد و پاداشهای عظیم و جاویدان اخروی را نصیب وی میکند.
خبرگزاری فارس ـ گروه اندیشه: یکی از چالشهای مهم و دیرین درباره ایمان به خدای یگانه، دانا، توانا، حکیم و خیرخواه مربوط به وجود «شرور» در عالم طبیعت است.
گروهى چنین حساب میکردند که آفریننده خوب و نیک خواه، بدها را نمىآفریند، به همین جهت برخی وجود شر و رنج در جهان را دلیل بر محدودیت خدا در صفت علم یا قدرت یا هر دو دانسته و آن را ایرادی پاسخ ناپذیر در اعتقاد به خدای خیرخواه نامتناهی با قدرت مطلقه تلقی کردهاند.
برخی چنین نتیجه گرفتند که جهان ۲ آفریدگار دارد: آفریدگار خوبیها و آفریدگار بدیها.
به همین جهت از دورانهای باستان کسانی قائل به ثنویت شدند و گفتند: این عالم ۲ مبدأ دارد: مبدأ خیر، و مبدأ شرّ.
بعضیها این ۲ مبدأ را در عرض هم می دانستند چنانکه به بعضی از حکمای قدیم چنین گرایشی نسبت داده شده که قائل به ۲ مبدأ مستقل از هم (یکی منشأ خیرات، و دیگری منشأ شرور) بودهاند، آنکه ذاتش اقتضای خیر دارد مبدأ همه خیرات عالم است و آن ذاتش که اقتضای شرّ دارد مبدأ همه شرور عالم است.
کسان دیگری قائل شدند که خدا ( اهورا مزدا) همه چیز از جمله اهریمن را آفرید و این شرور همه از اهریمن است و نباید این شرور را به خدا نسبت داد، زیرا اهرایمن بر خلاف نظر خداوند به انجام این افعال شر مباشرت دارد و خداوند از آفرینش اهریمن و افعال او خشنود نیست.
گروه دیگر ماتریالیستها هستند.
نگرش ماتریالیستی در این مسأله این است که همه اینها لازمه طبیعت این عالم است و نمیتوان برای عالم، برنامه منظم حساب شدهای تعیین کرد که چگونه بوده و چگونه هست و چگونه خواهد شد.
براساس اصول ماتریالیستی، این پرسشها جواب قطعی ندارد و ما باید فکر خود را از اینکه این جهان مدبر حکیمی دارد تخلیه کنیم.
باورهای غلط درباره خدای شر و خدای خیر
اما فیلسوفان و متکلمان مسلمان در پاسخ این پرسش تلاش و تکاپوی زیادی کردهاند.
از مجموع سخنان آنان میتوان این نکته را به دست آورد، این باورهای غلط ناشی از عدم شناخت خداوند و ویژگیهای او، عدم شناخت عالم ماده و ویژگیهای آن و عدم شناخت ابعاد مادی و فرامادی حوادث ناگوار است.
اگر نیک به عالم ماده بنگریم، مییابیم که لازمه عالم ماده علاوه بر محدودیت وجودی، تضاد و تزاحم است؛ در عالم ماده موجودات از یکدیگر تغذیه میکنند، دائماً در حال تغییرند، تولد و مرگ دارند، سلامتی و بیماری دارند، گاه اجزایی از شیئی جدا میشود یا چیزی به آن اضافه میشود که موجب درد و رنج آن میشود، گاه لازم است برای نجات از آسیب از یک یا چند مزیت دیگر چشمپوشی شود.
در این عالم ماده که پدیدهها و حوادث آن، ناشی از حرکت، تغییر اجزا و نفوذ اشیا در یکدیگر است هر چیزی علتی دارد و این علتها موجب پدید آمدن وضعیتهایی در عالم ماده میشود که در این وضعیتها برخی از امور از بین میرود یا جابجا میشوند؛ آتش میسوزاند، چاقو میبرد و عالم ماده با همین ویژگیهایی که دارد جذاب است؛ جوانی و پیری دارد، غم و شادی دارد، زیبایی و زشتی دارد.
اگر همواره در عالم ماده تولد بود و شروع، بدون آنکه مرگی باشد و پایان، شاید تولدهای آن هم آن قدر شیرین و لذتبخش نبود.
شرور از لوازم عالم طبیعت و پیرایش آن از شرور ناممکن است
کسانی که برای تدبیر این عالم هیچ نقشی برای خداوند قائل نیستند، تصور میکنند که با همین تصویر ساده از عالم ماده که بیان شد میتوان این پرسشها را بیهیچ تناقضی پاسخ داد.
ایشان معتقدند انسان در کرهای خاکی میزاید که دارای این ویژگیهاست و باید تلاش کند در زندگی خود کمترین آسیب را از این تغییر و تحولات متحمل شود؛ انسان باید بداند که از برخی ویژگیها و حوادث در این عالم ماده مثل پیری و مرگ نمیتواند جلوگیری کند و باید آنها را بپذیرد و سعی کند تا با تغییر در نگرش خود تحمل آن را آسان کند.
بنابراین شرور از لوازم عالم طبیعت است و پیرایش آن از شرور ناممکن است، زیرا منشا شرور انفعال و تأثیرپذیری موجودی از موجود دیگر است و از خواص موجودات عالم طبیعت (عالم جسم و جسمانیات) میباشد.
صرفنظر از نقدهای فلسفی وارد بر این دیدگاه و اینکه این منظر به هیچ وجه قابل توجیه عقلانی نیست، این نوع نگاه به جهان و پدیدههای آن منجر به گسترش احساس تنهایی و غربت انسان در این عالم و در نتیجه افسردگی و انواع بیماریهای روانی ناشی از آن شده است.
اما کسانی که تدبیر عالم را به دست خدا میبینند، از آنجا که خداوند را خیرخواه مطلق و بینهایت مهربان میدانند دچار یک تناقضپنداری میشوند که چگونه ممکن است خداوندی با مهربانی بیکران نسبت به بندگان خود، آنها را دچار بیماریها و بلایای سخت کند یا تحمل دیدن دردها و رنجهای آنها را داشته باشد؟
مادری که مهربانی او قابل مقایسه با مهربانی خداوند نیست، نمیتواند درد کشیدن فرزندان خود را تحمل کند، اما خدایی که معتقدیم از این مادر مهربانتر است، در حالی که قادر است دردهای آن بیمار را کم کند، کاری برای او انجام نمیدهد؟
اولین پاسخ به این سؤال آن است که خداوند این عالم ماده را با همین ویژگیهایی که میبینیم خلق کرده است و همانطور که در نگاه غیر الهی به عالم ماده هر چیزی ناشی از اسبابی است که اقتضائات خود را دارد و موجب پدید آمدن وضعیتهایی در عالم میشود که گاه برای ما انسانها مطلوب نیست.
در نگاه الهی نیز تبعیت حوادث از اسباب مادی نفی نمیشود، بلکه با تبیینی دقیقتر ابعاد وسیعتر و روشنتری از این پدیدهها شناسایی میشود.
پس در این میان هیچ مشکلی وجود ندارد؛ چگونه است که اگر فرض کنیم که عالم تحت تدبیر خداوند نیست.
همه حوادث توجیه علمی و مادی خود را دارند و به راحتی هم قابل پذیرش است.
اما همین که میگوییم خدای مهربان قادر مطلقی وجود دارد که این جهان را آفریده و تحت تدبیر دارد، تبیین و توضیح این حوادث دچار اشکال میشود؟
این تبیین با آنچه در نگاه متعالی اسلام و دیگر ادیان آسمانی، درباره حوادث این عالم گفته شده کاملاً هماهنگ است که همه آنها را در عین اینکه ناشی از عوامل و اسباب طبیعی و مادیای میداند که تحت تسخیر خداوند متعال است؛ به گونهای هم فعل و انفعالات مادی در آن پذیرفته می شود و هم همه این فعل و انفعالات را تحت تدبیر خداوند همه دان و همه توان است.(فصلت: ۱۲، نحل:۸۱، انبیا:۳۳، نمل:۶۰، یس:۳۶ )
هر رنجی که انسان تجربه میکند، میتواند پاداشی بزرگ داشته باشد
ممکن است کسی بگوید سؤال همین جاست و تناقض همین جا پیش میآید چگونه خداوند مهربان بینهایت میتواند این کارهای نامهربانانه را با بندگان خود، حتی با کودکان بیگناه داشته باشد؟
چگونه خداوند با آن ویژگیهایی که ما از او میشناسیم میتواند چنین برخوردی با بندگان خود داشته باشد؟
برای یافتن پاسخ این سؤال لازم است وسعت دید خود را به آنچه خداوند متعال میبیند نزدیک کنیم، به این موارد دقت کنید:
واقعیت عالم ماده بر اساس اطلاعات خداوند متعال نسبت به آخرت مثل نسبت عالم خواب بیداری است.
«النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» به گونهای که وقتی ما به عالم بیداری وارد میشویم اگر وضعیت نیکویی در بیداری داشته باشیم، هیچ اهمیتی ندارد که در عالم خواب چه دیدهایم.
بر اساس اطلاعات خداوند متعال انسانها در عالم ماده از طریق بروز دادن ظرفیتها و استعدادهای خود در قبال حوادثی که در زندگی خود تجربه میکنند به تکامل و درجات عالی انسانی میرسند.(ملک:۲، هود: ۷)
بر اساس اطلاعات خداوند متعال هر رنج و ناراحتی که انسان تجربه میکند، میتواند پاداشی بسیار بزرگ و تصور ناپذیر داشته باشد.
تنها به شرط آنکه در واکنش به آن از مسیر انسانیت و بندگی خداوند خارج نشود؛ پاداشی که اگر آن انسان دردمند از آن آگاهی داشته باشد، حاضر است تمام عمر خود را در رنج و سختی به سر ببرد.
(لَو یَعلَمُ المُومِنُ مَا لَهُ مِنَ الاَجرِ فِی المَصَائِبِ لَتَمَنَی اَنَهُ قُرضَ بِالمَقَارِیضُ.
کافی، ج۲،ص۲۵۵)
بر اساس اطلاعات خداوند متعال اگر انسان نتواند ظرفیتها و استعدادهای کمالی خود را به فعلیت برساند از نعمتهای بیانتها و غیرقابل تصور بهشتی در عالم آخرت بینصیب خواهد بود.(بقره:۱۶۷، انعام: ۳۱)
وارد آمدن بلاها نشان دهنده رحمت و مهربانی خداوند است
اینها فقط بخشی از اطلاعاتی است که ما از مبنای اراده خداوند متعال درباره حوادث این عالم میدانیم، اما با همین اطلاعات کم، از هر کسی سؤال کنیم که آیا با فرض وجود این اطلاعات -یعنی با توجه به این ویژگی که نسبت این عالم به آن به عالم آخرت مثل نسبت عالم خواب به بیداری است و وقتی ما به عالم بیداری وارد میشویم.
اگر وضعیت نیکویی داشته باشیم هیچ اهمیتی ندارد که در عالم خواب چه دیده ایم، به ویژه اینکه قرار باشد با آنچه انسان در خواب میبیند به بهشتی با آن ویژگیها که میدانیم دست پیدا کند و...- وارد آمدن این بلاها و دردها در مقابل آن چه قرار است به او برسد مهروزانه و حکیمانه است یا خیر؟
خواهد گفت وارد آمدن بلاها و رنجها در زندگی دنیوی نه تنها منافاتی با رحمت و مهربانی خداوند ندارد، بلکه نشان دهنده رحمت و مهربانی خداوند است که ما را در عالمی شبیه عالم خواب به تکامل میرساند و از این طریق نعمتهای بیکران عالم آخرت را نصیب و روزی ما میکند.
اگر بخواهیم پاسخ دقیقتر این مسأله را بیابیم، باید بدانیم که در نگاه متعالی ادیان انسان در این دنیا بدون دلیل آفریده نشده است، بلکه ورود انسان به این عالم ماده تابع اهدافی بوده است که وجود همه این حوادث را در زندگی انسان را توجیه میکند؛ انسان قرار است در این دنیا آزموده شود و مواد این آزمون خوبیها، بدیها، سختیها، راحتیها، لذتها و دردها، به دست آوردنها و از دست دادنها است؛ خداوند قصد دارد از طریق وارد کردن انسان به این دنیا و مبتلا کردن انسان به نعمتها و دردهای آن، انسان را بیازماید تا افراد شایسته بهشت و نعمتهای تمام نشدنی و بیانتهای بهشتی از افراد ناشایست جدا شود.
فواید و آثار مثبت درد و بلا
اما فارغ از همه این نکات باید توجه داشت که اگر چه آلام، زندگی طبیعی انسان و حیوان را تلخ و دشوار میسازد و از این جهت شر است، ولی علاوه بر اینکه وجود آنها نسبت به لذات و خیرات اندک است، فواید و آثار مثبت و مطلوبی بر آنها مترتب میشود که حکیمانه بودن آنها را موجه و مدلل میکند؛ برخی از این فواید عبارتند از:
۱.
درد برای انسان و حیوان نقش زنگ خطر و علایم هشدار دهنده را ایفا میکند و او را برای حفظ سلامتی خود بر میانگیزد، لذا بیماریهایی که با درد همراه نیستند، از بیماریهایی که با درد همراهند خطرناکترند.
صدرالمتالهین در چند مورد این فایده آلام را یادآور شده است.
(ملاصدرا، اسفار، ۷: ۱۰، ۹۸، ۹۹-۱۰۰)
۲.
آلام و ناملایمات در رشد و تکامل علم و دانش انسان نسبت به عالم طبیعت نقش مهمی دارد، زیرا انسان را به شناخت آفات و ناملایمات و راه رفع و دفع آنها بر میانگیزد.
۳.
تحمل دردها و ناملایمات به انگیزه ایمانی، انسان را به مقام صبر، رضا و تسلیم نائل میسازد و پاداشهای عظیم و جاویدان اخروی را نصیب وی میکند.
حکیم سبزواری در مواردی این فایده آلام را بیان کرده است.
(ملاصدرا، همان، ۷: ۶۵)
در آیات و روایات بر این مطلب بسیار تأکید شده است.
خداوند برای تربیت و پرورش جان انسانها ۲ برنامه تشریعی و تکوینی دارد و در هر ۲ برنامه شداید و سختیها را گنجانده است: در برنامه تشریعی، عبادات را فرض کرده و در برنامه تکوینی، مصائب را در سر راه بشر قرار داده است.
روزه، حج، جهاد، انفاق، نماز، شدایدی است که با تکلیف ایجاد شده و صبر و استقامت در انجام آنها موجب تکمیل نفوس و پرورش استعدادهای عالی انسانی است.
گرسنگی، ترس، تلفات مالی و جانی شدایدی است که در تکوین پدیده آمده است و به طور قهری انسان را در بر میگیرد.(مطهری، عدل الهی، ۱۳۵۵: ۱۹۸-۱۹۹)
۴.
مرگ یکی از فراگیرترین و تلخ ترین حوادث عالم طبیعت است، ولی این پدیده ناگوار فواید مهمی را در بر دارد.
فایده آن برای کسی که میمیرد این است که او را از زندگی دنیوی که در معرض آفات و محنتها است رها میسازد و فایده آن برای دیگران این است که اگر مرگ نبود، فزونی جمعیت عرصه زندگی را تنگ ساخته و زندگی بشر را ناممکن مینمود.(ملاصدرا، همان، ۷: ۷۷)
در حدیثی که از امام صادق (ع) روایت شده آمده است که برخی از امتهای گذشته از پیامبر خود خواستند تا از خداوند بخواهد مرگ را از آنان بردارد.
آن پیامبر دعا کرد و دعای او مستجاب شد و مرگ از آنان برداشته شد.
در نتیجه نسل آنان زیاد و جریان زندگی مختل شد، زیرا هر فردی جز به رسیدگی به وضع پدران و نیاکان فرسوده و از کار افتاده خود فرصت انجام هیچ فعالیت سازندهای را نداشت.
بدین جهت از پیامبر خود خواستند تا از خداوند بخواهد که بار دیگر قانون مرگ را در مورد آنان اجرا کند.(کلینی، ۱۳۸۸، ۳: ۳۶۰؛ صدوق، بیتا: ۴۱۰)
۵ .
انسانها در قبال یکدیگر مسئولیت دارند و با وارد آمدن درد و رنج به کسی، دیگران موظفند که به یاری او بشتابند.
به گونه ای که اگر در انجام این وظیفه خود کوتاهی کنند، خداوند متعال ایشان را مجازات خواهد کرد؛ بنابراین ابتلای دیگران به مصائب، محل امتحان بقیه انسانها در این حوادث است.
عبدالله فتحی (عضو هیأت علمی گروه فلسفه مؤسسه امام)
انتهای پیام/