خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

جمعه، 09 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

روزهای کرونایی می‌گذرد...

ایسنا | فرهنگی و هنری | چهارشنبه، 14 اسفند 1398 - 16:48
این روزها می‌گذرد... ما دوباره دست هم را خواهیم گرفت... صورت هم را خواهیم بوسید... هم را در آغوش خواهیم گرفت...
دست،نان،روزها،آغوش،كانون،سر،خانه،هانيه،جهاتي،محتاط،جوار

این روزها می‌گذرد...
ما دوباره دست هم را خواهیم گرفت...
صورت هم را خواهیم بوسید...
هم را در آغوش خواهیم گرفت...
به گزارش ایسنا، شیوع ویروس کرونا تعدادی از شهروندان ایرانی را خانه‌نشین کرده است.
این خانه‌نشینی از جهاتی مثبت و از جهاتی دیگر منفی است.
هانیه سلامی‌راد -مربی کانون پرورشی کودکان و نوجوانان- در یادداشتی به این موضوع پرداخته است.
« نمی دانم امروز روز چندم است که در خانه مانده‌ام؛ حتا نمی‌دانم امروز چند شنبه است...
سهم‌مان از محبوب‌ترین ماه سال هراس از ابتلا به نادیدنیِ مرموزی‌ست که زندگی همه‌مان را کند و محتاط کرده است...
حالا همه از رد انگشت همسایه می‌ترسیم...
بوسه بر صورت پدربزرگ...گرفتن لقمه از دست مادر...
درین میان فرصت خوبی دست داده که از صبح تا شب بی وقفه در کنار پسرم باشم...
در خانه پختن نان را امتحان کنم...
و در آشپزخانه برای تدارک ناهاری قابل قبول عمر بگذرانم...
موهای پسرم را کوتاه کنم...
با او سر وکله بزنم تا یاد بگیرد دستشویی برود...
کتابی درباره‌ی جبار باغچه‌بان بخوانم...
سر در بیاورم از زندگی‌های قابل تأمل...
روی مبل لم بدهم و خودم را در جوار پنجره رها و منقطع از جهان بیابم...
این روزها می‌گذرد...
ما دوباره دست هم را خواهیم گرفت...
صورت هم را خواهیم بوسید...
هم را در آغوش خواهیم گرفت...
ما دوباره به روزهای بی‌الکل...
بی‌ماسک و بی‌دستکش باز خواهیم گشت...
و دستپخت خوب همسایه را خواهیم چشید...
ما دوباره از میله اتوبوس‌ها و چارچوب پنجره‌ قطارها خواهیم گرفت...
ما دوباره زنگ خانه پدرها و مادرهامان را بی‌هراس خواهیم فشرد...
این روزها می‌گذرد
دوباره در کانون بچه‌ها را به سینه می‌فشارم...
سرم را نزدیک کاغذهاشان می‌برم و با انگشت‌هام کلمه‌هاشان را لمس می‌کنم...
می‌دانم که این هراس نمی‌تواند ادامه داشته باشد...
می‌دانم که ذات آدمی با هر آنچه او را چنین محتاط و راکد کند در ستیز است...
این روزها می‌گذرد...
سالی که همه‌مان را با درد عمیق‌تر کرد...
ما دوباره هم را در آغوش می‌گیریم می‌دانم...
سینه‌های پر درد ایرانیِ‌مان ...
و صورت‌های سرخ هم را با آبرو و لبخند خواهیم بوسید...
دست‌های هم را خواهیم گرفت...دست‌هایمان که از هر چه گرفت سست بود و پرتمان کرد پایین ‌تر...
من در جوار پنجره این رویاها را در سر می‌پرانم....
من در آشپزخانه در خلال ورز خمیر نان...
به روزی فکر می‌کنم که دبستان‌ها دوباره باز می‌شود...
به روزی که
باران آمده‌ است و من با یک دست از میله اتوبوسی گرفته‌ام و با دست دیگر چند قرص نان تازه...
به زنی نان تعارف می‌کنم...
زن بی‌هراس تکه‌نانی برای بچه‌اش می‌کَنَد...
و بوی نان و باران در این رویا سرمستم می‌کند.»
هانیه سلامی‌راد
مربی کانون پرورشی کودکان و نوجوانان
اسفند ۱۳۹۸
انتهای پیام