شهادت حاجقاسم، نقطه عطف تاریخ خواهد شد/ پیام حضور مردم در تشییع
شجاعی زند در نشست «قیام عمومی تشییع شهید سلیمانی؛ دلایل وقوعی و پیامدهای راهبردی» گفت: واقعه عظیم، شهادت حاجقاسم، از نقاط عطف تاریخ ایران و منطقه خواهد شد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست «قیام عمومی تشییع شهید سلیمانی؛ دلایل وقوعی و پیامدهای راهبردی» روز گذشته با حضور علیرضا شجاعی زند عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس و حجت الاسلام داود مهدوی زادگان عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در سازمان بسیج اساتید برگزار شد.
اولین سخنران این نشست علیرضا شجاعی زند بود.
ارائه این استاد دانشگاه در این نشست به دلیل ضیق وقت ناقص ماند که متن کامل سخنرانی وی در اختیار خبرگزاری مهر قرار گرفت.
شجاعی زند در این نشست گفت: این واقعه عظیم، شهادت حاجقاسم، از نقاط عطف تاریخ ایران و منطقه خواهد شد.
چنین چیزی آثاری میسر نشده و نمیشود، مگر به واسطه معامله خالصانه با خدا.
این تنها ظن و تشخیص شخصی بنده نیست؛ بلکه به یک باور و اذعان همگانی رسیده است.
حضرت آقا هم که سالیان متمادی ایشان را از نزدیک میشناختند و اظهاراتشان در باب افراد، حساب و کتاب دقیقی دارد هم بر آن تأکید ویژه فرمودند.
هرکس هم که اندک انصاف و وجدانی داشته باشد، به عظمت این رخداد با تمام جوانبش اذعان میکند.
وی ادامه داد: عظمت آن همین عقبنشینی به ظاهر آبرومندانه آمریکاست.
این نوعی اقرار به خطای راهبردی نیز هست.
آمریکا هیچگاه به چنین آثار و پیامدهایی برای این جنایت و خبطی که مرتکب شد، فکر نمیکرد.
اگر چنین برآورد و تحلیلی از جامعه ایران داشت، حتماً بدان دست نمیزد؛ یا بدین سرعت و صراحت به عهده نمیگرفت.
وی افزود: خوب است بگذریم از برخی کوردلان داخلی که حتی آفتاب تابان را هم منکر میشوند.
برخی از ایشان تلاش دارند که این به تعبیر شما «قیام عمومی» را بهحسابِِ هیجان و حرکتهای موجی مردم بگذارند و زودگذر معرفی کنند.
و یا به عنوان یک استثنای غیر قابل تکرار.
هم درباره حاجقاسم و هم درباره خیزش مردم در بدرقه او.
استاد دانشگاه تربیت مدرس گفت: این واقعه پیامها و نشانههای بسیار مهمی داشت: هم برای ما و هم برای دیگران.
برای ما چیزی بیش از پیام داشت.
در واقع تکانهای بود تا از یأس و سستی و تحلیلهای غلط و سطحی درباره مردم و نظام بیرون آییم.
این پیام و بیدارباش در همه شهادتها و بدرقههای بوده است؛ در تشییع شهدای غواص و در تشییع شهید حججی هم بود؛ اما دریافت نشد و یا آنچنان که باید در ما مؤثر نیافتاد و نیاز به یک تکانه شدیدتری داشت که با شهادت حاجقاسم به ما وارد شد.
امیدوارم پیام و نشانههای این واقعه بزرگ را بگیریم و نگذاریم که تنها خسرانش برای ما باقی بماند.
وی ادامه داد: اما فحوای آن پیام چه بود؟
به اعتقاد بنده دو پیام داشت: یکی درستی هدف و راهی که پیموده ایم و دوم، به ثمر نشستنِ مجاهدتها و خونهای ریختهشده پای انقلاب و نظام.
بنده میخواهم سراغ دومی بروم.
یعنی بحثم را به سمت توفیقات نظام ببرم و عرض کنم که ما یک نظامِ توانمند و موفقی هستیم و راه را هم تا بدینجا درست آمدهایم.
وی افزود: توفیق و شکست یا توفیق و عدمالنصرهای نظام، یک ماجرای دوسویه است.
یعنی نمیشود یکی را بدون دیگری طرح و بررسی کرد.
در حالی که یکی دو دهه است هر جا میروی و در هر جمعی که حاضر میشوی همه از ضعفها و نقصانها میگویند.
این فرهنگ و روحیه مُسری و عمومیشده ناشی از تزریق روشنفکری بوده به جریانی بهنام اصلاحات و از آنجا به جامعه و به کارگزاران نظام.
ظاهر دلسوزانه و مشفقانهای هم داشته اما همهاش برای محق و متمایز معرفی کردن خود بوده است.
هر چه بیشتر و ویژهتر از ضعفها بگوید؛ بالاتر میرود.
شجاعی زند اظهار داشت: نظام و انقلاب و حتی دین را خراب میکند تا خود را مبرا سازد و بالا ببرد.
کسانی هم که تا دیروز خود را صاحب انقلاب و نظام معرفی میکردند و رزومه بلندبالایی از مسئولیتهای پشتِ همشان ارائه میدادند، امروز زیر همه چیز زده و یکسره بدگویی میکنند.
برهههایی بوده که فقط حضرت آقا حاضر بودند و یکتنه از نظام دفاع میکرداند.
بقیه کارگزاران و مدعیان از صدر تا ذیل، همه گلایهمند و مدعی و طلبکار.
حافظ هم خون دلی ناهمرهان سست عناصر خورده است که میگوید: عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو.
بنده میخواهم با زمینهای که این تکانه پدید آورده، قدری راجع به توفیقات نظام بگویم؛ اما به شیوهای که حتیالمقدور هر دو سوی ماجرا را نیز ببینم.
این استاد دانشگاه گفت: فهرست بلندبالایی از توفیقات نظام را میتوان برشمرد؛ بنده اما حسب حوزه علایق و آشناییهایم به همین چند محور خاص از آنها اکتفا میکنم.
برپایی نظام دینی در ایران فرصتی را فراهم آورد برای شکلدهی به یک جامعه زنده و پرتکاپو.
نه فقط زنده و پرتکاپو، بلکه یک جامعه بهشدت باز.
برپایی نظام دینی در ایران دریچهای را به روی انسانها گشود تا به مسائل جدیترِ حیات هم بیندیشند.
برپایی نظام دینی در ایران موقعیت دین در جهان و در جامعه و در نزد افراد تغییر داد و ارتقا بخشید.
برپایی نظام دینی در ایران دین را به موقعیت و شرایطی وارد کرد تا قابلیتهای نهفته خود را نمایان سازد.
برپایی نظام دینی در ایران نظریهپردازان و دینپژوهان را وادار که از رویکرد تحویلی و صدور احکام و کلی و مشترک خود دست بردارند و برای هر دین، حسابی جداگانه باز کنند.
اینها برخی از توفیقات و دستاوردهای قطعی و مسجل به حکومت رسیدن دین در ایران بوده است تا بدینجای کار؛ در حالی که که هنوز راههای نرفته بسیاری در مقابل ما وجود دارد.
وی ادامه داد: عرض کردم برای این که دچار همان خبط و خطای دیگران نشویم و در شناخت و تحلیل واقعیات به یکسویهنگری دچار نگردیم؛ لازم است اشارهای هم به ضعفهای جمهوری اسلامی و منشأ آن بکنم.
ورود به بررسی ضعفها مستلزم یک تفکیک ابتدایی است.
تفکیک میان رویکردهای نظام و عملکرد نظام.
منظور از رویکردهای نظام، همان جهتگیریهای کلی و سیاستهای کلان نظام است که در قانون اساسی و بیانات حضرت امام و حضرت آقا متجلی شده است.
عملکرد نظام اما مربوط به حوزه کارآمدی است و مربوط به کارگزاران حکومتی.
آنچه در سه قوه میگذرد.
وی افزود: ضعفهای نظام به اعتقاد بنده عمدتاً «عملکردی» است.
از نیمههای راه هم بهتدریج یک عامل تضعیفکننده دیگر بدان اضافه شد.
عاملی که من آن را چالش رویکردی مینامم.
سرمنشأ هر دو ضعف هم به اعتقاد بنده در مدرنیته است.
این مدعا احتیاج به توضیحات بیشتری دارد که در اینجا به حداقلی از آن اکتفا میکنم.
شجاعی زند گفت: «انقلاب اسلامی» در ایران و برپاییِ «نظام جمهوری اسلامی» از عجایب بزرگ روزگار ما هستند.
عجیب و خلاف انتظار و خلاف جریان.
یکی از دلایل اعجاب درباره آنها همین است که هر دو دچار پارادکسهای حل نشده و مزمن هستند.
توجه بکنید که انقلاب ایران یک پدیده کمابیش مدرن بوده و در عین حال علیه مدرنیته بهپا خاسته است.
جمهوری اسلامی نیز یک پدیده ذوجنبتین است؛ یک سازه دو حیثیتی است.
یعنی از جهاتی همسو و همتراز با ساختهای سیاسی مدرن ظاهر میشود و روی باز و سینه گشودهای از خود نسبت به بسیاری از الگوها و پیشرفتهای دنیای مدرن نشان میدهد و از سوی دیگر بر حفظ و تعقیب ارزشها و آرمانهای دینی اصرار دارد.
این پارادکس و دوگانگی با ما بوده و هست و همچنان خواهد بود.
به این دوسویگیِ ساختاری، اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه ایران را نیز بیفزایید.
عرض کردم که در ایران ما با یک جامعه زنده و پرتکاپو و بهشدت باز روبرو هستیم.
مجموعه این شرایط، وضعیت پیچیده و ناپایدار و پرماجرایی را برای ما پدید آورده است.
اثر آن در عمل چه بوده و چه هست؟
عرض کردم که هم باعث بروز «ضعفهای عملکردی» شده و هم «چالشهای رویکردی».
ضعفهای عملکردی عوامل مختلفی دارد و قصد احصای همه آنها را در اینجا ندارم و تنها به دو مورد که به بحث ما بیشتر مرتبط است اشاره میکنم و میگذرم.
یکی تنآسایی و دیگری دموکراسی.
ظاهراً هیچ ربطی هم به هم ندارند؛ تنها ربطشان ظاهراً این است که هر دو از مدرنیته نشئت گرفتهاند.
میل به تنآسایی همیشه با بشر بوده، اما مدرنیته به آن دامن زده و زمینه ایجاد کرده و آن را تئوریزه و نهادینه کرده است.
پاشنه آشیل دوم برای جمهوری اسلامی همین دموکراسی است و خصوصاً صورتِ محقَّق و کج و معوج آن که موجب «ناشایستهسالاری» است.
از دل این دو، کارگزارانی بیرون میآیند که از قابلیت و کفایتهای لازم برای عهدهداریِ مسئولیت در جمهوری اسلامی برخودار نیستند.
وی ادامه داد: نقطه ضعف دومِ نظام، چالشهای رویکردی است که عمدهترین آن میان دین و مدرنیته است.
این مدعا نیز به قدری توضیح نیاز دارد.
در چالش بودن با مدرنیته فینفسه یک «توفیق» است و نه عیب یا ضعف.
تنها از ادیانی نظیر اسلامِ شیعیِ اصولی هم سر میزند و برمیآید.
چرا توفیق است؟
چون فقدان چالش به معنی اضمحلال و هضم در مدرنیته است که بسیاری از ادیان و فرهنگها بدان تمکین کردهاند.
وی افزود: بروز این چالش به میزان زیادی «طبیعی» و اجتنابناپذیر هم هست.
چرا؟
چون وضع ما به مثابه جمهوری اسلامی، همانی است که در عنوان آن کتاب آوردهام: دین در زمانه و زمینه مدرن.
میتوانید بهجای آن بگویید «حاکمیت دین و یا نظام دینی در زمانه و زمینه مدرن».
حال اگر به تعارضِ لاینحل دین و مدرنیته هم واقف و قائل باشید، اذعان خواهید کرد که بروز و بقای این چالش یک امر طبیعی و اجتنابناپذیر است.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: ضعف اما آنجایی بروز خواهد کرد و بر نظام عارض میشود که یک چالش ذاتاً بیرونی، به چالشی درونی تبدیل شود.
اجتنابناپذیر را هم اجالتاً به معنی لاینحل نگیرید.
این ضعف وقتی تشدید میشود که یک جریانِ کارگزاری با سویه مدرنیستی غلیظ، از مسیر انتخابات به مسند برسد.
در این شرایطْ نظام دچار ضعف و فتور و کندی و وقفه بیش از حد میگردد.
وی ادامه داد: یک ضعف سومی هم هست که از ترکیب این دو ضعف پیشگفته پدید میآید و آن مربوط است به نحوه مواجهه با مسائل و مشکلات جامعه.
این نظام هم مثل هر نظام دیگری سرشار از مسائل و مشکلات است.
سرِ کم و زیادش هم فعلاً بحثی ندارم و باید در جای دیگری بدان پرداخت.
فقط به ذکر همین نکته اکتفا میکنم که واقعیت در غالب موارد بزرگتر یا کوجکتر از آن اندازهایست که به چشم میآید.
آنها غالباً وقتی که پای نظام دینی در میان باشد، کارسازی و بزرگنمایی شدهاند.
شجاعی زند در پایان گفت: در یک مواجهه نرمال و روتین، اینها حُکم «مسائلی» را دارند که باید شناسایی و تبیین شوند تا بشود برای حلِّ مورد به مورد آنها وارد میدان شد.
در جامعه ما اما به تبع همان گرایشاتی که گفتم؛ اصرار و تلاش وافری وجود دارد که اولاً آنها را بزرگنمایی کنند و ثانیاً ضعفهایی را که عمدتاً «عملکردی» هستند، به ویژگیهایِ «رویکردیِ» نظام تحویل ببرند و آنها را ذاتیِ دین و انقلاب و نظام دینیِ برآمده از آن معرفی کنند.
بنده برای این نشست به همین اندازه اکتفا میکنم و از نظرات دوستان استفاده میکنم.
حجت الاسلام مهدوی زادگان نیز در این نشست گفت: یکی از کم سابقه ترین اجتماعات مردمی بعد از انقلاب اسلامی در تشییع پیکر شهید سلیمانی برگزار شد.
اتفاقی که همه جهانیان به عظمت این حضور مردم اعتراف داشتند و این حضور تأثیرات خود را در سطح بین الملل گذاشت.
وی ادامه داد: اما سوال این است که این حضور مردم چه معنایی دارد؟
برخی سعی دارند این واقعه را یک واقعه گذرا تفسیر کنند که پس از مدتی فراموش خواهد شد.
همچنین برخی دیگر صرفاً در مورد شخصیت حاج قاسم سخن میگویند و به بقیه ابعاد و رخدادهای شهادت ایشان نمیپردازند.
این مسئله را ما در میان دوستداران این شهید هم میبینیم که خیلی جنبه فردی فضائل این سردار شهید را مانند عبادات و تبعیت و… ذکر کرده اند.
اما به نظر من اگر بخواهیم یک فرد را تنها در ساحت شخصی نبینیم باید به دستاوردهای او بپردازیم.
دستاورد این شهادت و تشییع میلیونی مردم باید از افق نظری مورد بحث قرار گیرد.
وقتی در تراز ملی در مورد حاج قاسم صحبت میکنیم باید از یک منظر نظری نسبت به ایشان حرف بزنیم.
من میخواهم از منظر فلسفه سیاسی به موضوع نگاه کنم.
وی افزود: یکی از مسائلی که در فلسفه سیاسی مطرح است تکوین دولت-ملت است.
جریانات منورالفکری خیلی از این مسئله دم میزدند و تحقق دولت-ملت جز آرزوهای آنها بود.
حجت الاسلام مهدوی زادگان گفت: مسئله این است که آیا جمهوری اسلامی توانسته یک ترازی از دولت-ملت را شکل دهد؟
باید گفت در پدید آوردن دولت-ملتها عوامل زیادی نقش دارد.
یکی از این عوامل وجود ایدئولوژی و فلسفه سیاسی است.
رهبری مقتدر و با تدبیر و نقش مردم در تکوین دولت-ملت هم خیلی مهم است.
وی ادامه داد: مردم باید به یک ترازی از حاکمیت برسند که وقتی بحث از امنیت میکنند، محلی و منطقهای فکر نکنند.
بلکه مردم باید به ترازی از امنیت برسند که فراتر از محله و شهر و… باشد و به تراز امنیت یک کشور برسد و امنیت را در مرزها ببینند.
وی افزود: عامل دیگر در تکوین دولت-ملت نقش سرداران است.
ما در تکوین دولت-ملت با موانعی مواجه بوده ایم که یکی از آنها وجود دشمن است که این دشمن میتواند داخلی یا خارجی باشد.
سرداران در دفع این دشمنان نقش دارند و از این جهت دولت-ملت را محقق میکنند.
مهدوی زادگان گفت: ما میبینیم که در ادبیات سیاسی روشنفکری اساساً مواجهه با دشمن خارجی وجود ندارد و آنها در مواجهه با دشمن داخلی صرافا بحث از استبداد داخلی میکنند در حالی که دشمن خارجی هم میتواند مانع تکوین دولت-ملت شود.
وی ادامه داد: جمهوری اسلامی به هر دو بعد موانع تکوین دولت-ملت یعنی دشمن داخلی و دشمن خارجی توجه داشته است.
امام استبداد را از سر این ملت کنار زد و مردم آزادی تعیین سرنوشت خود را به دست گرفتند.
وی افزود: ما از ابتدای انقلاب شاهد خصومت نظام سلطه با جمهوری اسلامی هستیم.
امام استراتژی مبارزه با دشمن را در دوران دفاع مقدس برای مردم جا انداختند و مردم هم به استقبال این استراتژی آمدند.
مهدوی زادگان گفت: همین استراتژی در بیانات رهبر انقلاب بروز دارد اما یک اتفاق این است که ایشان دفاع از مرزها را چند قدم جلوتر برده اند.
در زمان امام اقتضا این بود که مرزها را حفظ کنیم اما پس از آن و در شرایط کنونی به این فکر میکنیم که دشمن در پایگاه خود حتی به فکر برنامه ریزی برای ضربه زدن به ما نیفتد.
این نوع تفکر به سردارانی نیاز دارد که این مسئله را عملی کنند.
وی د: پایان اظهار داشت: اگر تکوین دولت-ملت یکی از اهداف انقلاب اسلامی بود، تحقق این مسئله وابسته به سرداران بزرگی مثل سردار سلیمانی بود.
مردم نیز در این مسئله آنقدر تراز بالایی پیدا کرده اند که به افق سردار سلیمانی رسیده اند.
مردم هم مانند حاج قاسم به این نتیجه رسیده اند که برای حفظ حدود و ثغور خود باید در عراق و لبنان و سوریه به آنها کمک کنیم.
این یکی از دستاوردهای است که حاج قاسم برای ما پدید آورد.