تقوا؛ نه به منزله یک امر اخلاقی، بلکه به منزله امر حیاتی فرهنگ
تقوا (خود کنترلی و ضبط نفس) نه به منزله یک امر اخلاقی، بلکه به منزله یک امر حیاتی در فرهنگ است. هر میزان جامعه از تقوای فرهنگی و اجتماعی دور میشود، تفکر منطقیاش از بین میرود.

به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام والمسلمین حبیب الله بابایی، رئیس مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در یادداشتی با عنوان چرا ما منطقی فکر نمیکنیم؟، به بررسی حوادث اخیر پرداخته است:
استیس در کتاب «دین و نگرش نوین» پرسشی را مطرح کرده است که اگر ربطی منطقی بین علم و الحاد وجود ندارد، چرا انسان بعد از رنسانس راه به سمت الحاد میبرد؟
استیس در پاسخ به این سوال به یک جمله قناعت میکند و آن اینکه «چون مردم منطقی فکر نمیکنند».
البته پاسخ استیس، پاسخی تامّ و جامع نیست، لیکن نکتهای در خور تأمل دارد که اساساً در تحولات اجتماعی کلان چه میزان میتوان از مردم انتظار تفکر منطقی داشت؟
همینطور در چه شرایطی ممکن است مردم منطقی فکر کنند و یا اینکه از تفکر منطقی دور شوند؟
در میان عوامل بسیار برای منطقی بودن و یا غیرمنطقی شدن، به نظر میرسد دو نکته حائز اهمیت است:
۱.
زیادخوانی، سطحیخوانی و خواندن آنچه که نویسندهاش هیچ مسئولیتی در برابر نوشتهاش احساس نمیکند، در برابر عمیق خوانی و فرصت دادن به خود برای آرام بودن و فکر کردن.
هر میزان خبرهای سطحی و فِیک در جوامع رایج میشود، بالطبع اندیشهها، تحلیلها و گفتهها نیز فِیک میشود.
گفتههای فیک نیز جامعه را به سمت جامعهای فیک سوق میدهد.
به این سخن از فرمایش امام علی (ع) دقت کنید که فرمود: من کثر کلامه کثر خطوه و من کثر خطوه قل حیائه و من قل حیائه قل ورئه و من قل ورعه مات قلبه.
کسی که سخن گفتناش زیاد شود خطایش زیاد خواهد شد، کسی که خطایش بیشتر شود حیایش کمتر میشود، کسی که حیائش کم بشود پرهیزکاریاش کم خواهد شد و کسی که پرهیزکاریاش کم شود دلش میمیرد.
(کلمات قصار نهج البلاغه، ۳۴۹).
۲.
نکته دوم، تقوا (خود کنترلی و ضبط نفس) نه به منزله یک امر اخلاقی، بلکه به منزله یک امر حیاتی در فرهنگ است.
هر میزان جامعه از تقوای فرهنگی و اجتماعی دور میشود، تفکر منطقیاش از بین میرود و افراد در لحظهها و در خبرهای آنی فکر میکنند.
مارشال هاجسن در کتاب The Venture of Islam به مسئله نظم در دنیای اسلام اشاره میکند و یکی از عوامل نظم در میان مسلمانان را نوعی از پرهیزکاری (piety minded) میداند که توانسته زندگی مسلمانان را دور از تنش قرار بدهد و بدان نظم و هماهنگی ببخشد.
تضعیف این عامل و تقلیل تقوای درون به امور ظاهری و نداشتن کنترل بر گفتار و کردار، چیزی جز بی منطقی نیست.
در وضعیت بیمنطقی هم همواره رفتارهای بیمنطق اوج میگیرد و راه برای خشونت هموارتر میشود.