امروز به داستان و قهرمان نیاز داریم/ قهرمانان را خط نزنید
احسان عباسلو، مترجم و منتقد ادبیات داستانی در یادداشتی به مناسبت شهادت سردار سلیمانی نوشت: امروز بیشتر از همیشه به داستان نیاز داریم و به قهرمان. قهرمانان را خط نزنید

احسان عباسلو، مترجم و منتقد ادبیات داستانی در یادداشتی به مناسبت شهادت سردار سلیمانی نوشت: امروز بیشتر از همیشه به داستان نیاز داریم و به قهرمان.
قهرمانان را خط نزنید
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، احسان عباسلو از مترجمان و منتقدان کشورمان یادداشتی را برای سردار دلها نوشت و آن را در اختیار خبرگزاری فارس قرارداده است.
این داستان قهرمان میخواهد
اتفاقها فقط یک بار میافتند و همیشه هم اتفاقی اتفاق میافتند.
اما هر اتفاق، درس و درسهای بزرگی است اگر گرفته شوند، اگر فراگرفته شوند.
شهادت سرداری که به راستی سردار دلها بود نیز درسهای بزرگی دارد تا به ما بگوید و رسم مردان بزرگ جز این نیست که حتی مرگشان هم همیشه درسی باشد آموختنی.
اول، این که یک کشور و یک ملت، قهرمان میخواهد.
آنچه این چند روزه در جای جای میهنمان شاهد آن بودیم اشکی بود که برای رفتن قمربنی هاشم سپاه اسلام ریخته شد.
حس بدی بود حس ناامیدی، حس از دست دادن علمدار، که دشمن درست زد، به قلب ملت، به غرور ملت.
با این همه این، بزرگی جاذبه و جاذبه بزرگی قهرمان بود که همه را از هر سوی ایده و عقیدهای گرد هم آورد.
دست هر دلشکستهای را در دست دلشکستهای دیگر نهاد.
آری، ملت قهرمان میخواهد برای یکی شدن، برای قهرمان شدن.
تاریخ یک ملت بی حضور قهرمانان بیرنگ خواهد بود.
بزرگپرور باشیم تا به بزرگی برسیم.
دوم، که مسئولان بدانند و بیاموزند ـ اگر بدانند و بیاموزند ـ که قلب ملت برای کسی که با ملت است میطپد نه با کسی که بر ملت است.
مسئولان بدانند که مسئولاند.
مسئول این مردم، مسئول غرور این مردم.
مسئولان بدانند که راز ماندن و ماندگاری با مردم و برای مردم بودن است.
حقارت خود را در حقیر ساختن قهرمانان پنهان نکنیم که قهرمان غرور ملت است.
آری غرور یک ملت را زدند.
دل یک ملت را شکستند.
اما امید آن که صدای شکستن دل این ملت را مسئولان بیشتر بشنوند.
باید قهرمان بود، چونان مردی که قریب به همه بهترین سالیان عمر را جز در خط مقدم نبرد به سر نبرد.
که میتواند باور کند؟
که باورش سخت نه، که بعید است.
چگونه کسی چهل سال از عمر خود جان بر کف گرفته در جنگ باشد؟
یکی همه چیز میدهد تا به اندازه یک روز حتی به جبهه نرسد و یکی به جبهه میرسد تا همه چیز حتی جانش را هم بدهد و نه فقط به یک روز که به چهل سال.
باید فداکار بود، برای این خاک، برای این مردم.
باید قهرمان بود.
مردم قهرمانان را میشناسند.
مردم خوب میدانند قهرمانشان کیست.
قهرمان داستان این سرزمین باشیم.
قهرمان زندگی مردم باشیم.
مردم قهرمان میخواهند.
قهرمان از دل فیلم و داستانها بر نمیآید از بطن زندگی بیرون میزند.
چرا قهرمانان را در سایه قرار دادهایم؟
چرا نمیگذاریم قهرمانی ظهور کند؟
این مردم قهرمان میخواهند تا زندگی را زندگی کنند؛ تا سختیها را تحمل و تاب آورند؛ تا امید را همچنان زنده بدارند؛ تا غرورشان بند بخورد؛ تا عَلَم ایمانشان بر زمین نیافتد.
رستمی باید که هفت خان شهامت را به صلابت درنوردد؛ آرشی که تیر عشق در کمان کشد و هفت شب و هفت روز به جان پروازش دهد، و قاسمی که ...
این قاسم...
آری این قاسم...
که این بار نه نامه است و نه افسانه.
قریب به چهل سال سربازی.
قهرمان بودن را مگر میشود شماره کرد؟
عشق را مگر میتوان شمرد؟
هشتاد میلیون در بینهایت، شاید که عشق این است تنها اگر قهرمانی باشد.
مردم داستان میخواهند و البته قهرمان.
داستان بی قهرمان به جایی نخواهد رسید.
این یک دلنوشته نیست.
این یک اعترافنامه است.
بی علمدار و بی قهرمان هیچ لشکری پیروز نخواهد شد.
بگذارید قهرمانان بیایند.
امروز بیشتر از همیشه به داستان نیاز داریم و به قهرمان.
قهرمانان را خط نزنید.
انتهای پیام/